سلام من از وقتی که 12 سالم بود متوجه خیانت مادرم شدم و وقتی قهمیدم دنیا رو سرم خراب شد و فقط من میدونستم و با دیدن گوشیش فهمیدم رابطه جنسی هم داشتن . به روش نیاوردم اول همش سرش تو گوشی بود و با ما کاری نداشت اصلا به خاطر همین همیشه حسرت مادرای دیگرانو میخوردمو میخورم تا اینکه بهش گقتم و گفت تحمت میزنی و توهم میزنی و اینا و میگقت تو دیوانه ای منو میخواست ببره دکتر تا اینکه پیامشو دیدمو داغ کردم و درگیر لفظی شدیم و همه چی رو بلند گفتم و کاری کرد که هم از داییم کتک خوردم هم از پدرم و بهم گفت دیوانه ای و افشردگی شدید گرفتم تو این مدت و همش گریه میکردم که کاشکی مادرم نبود و همش تو فکر بودم تا اینکه رفتم دکتر و قرص فلوکستین میخورم به هر مشاوری میگم میگه خودتو درگیر ن.کن ولی نمیشه چون ادم بقیه مادرا رو میبینه میگه کاشکی مادر من بود همش وقتی مادری رو میبینم که به بچش عشق میورزه اینو میگم الانشم میگه به بچه چه ربطی داره اصلا به تو چه لطفا راهنمایی کنید چیکار کنم نمیشه فراموش کرد تحت هیچ شرایطی