با سلام و‌خسته نباشید

من خانمی ۳۸ ساله هستم که مدت ۸ سال عست ازدواج کردم و یک دختر شش ساله دارم

شوهرم مرد خوبیه البته اوایل ازدواج مول بقیه خانواده ها حر و بحث های خانوادگی داشتیم اما الان بهتریم از همه لحلظ که فکرشو میکنم مرد خوبیع چیزی کم نداریم ولی من نمیدونم چرا دارم بهش هیانت میکنم

اونم با دکتر خودش این آقای دکتر از لحاظ تیپ و قیافه اصلا به پای شوهرم نمیرسه ولی من نمیدونم چرا عاشقش شدم

باهم رابطه جنسی هم داریم من دوست ندارم رابطه حنسی رو من فقط دوست دارم بشینم و نگاهش کنم اما اون شروع میکنه اینقدر ازم تعریف میکنه هم از لحاظ ظاهری هم از لحاظ رابطه و تو رابطه جنسی باهاش اینقدر خوبم که تو رابطه با شوهرم اینطور نیستم اصلا تمایلی به رابطه با شوهرم ندارم و از اول هم نداشتم البته اینم بگم‌ کلا تو هیچ‌کدوم از رابطه ها ارضا نمیشم نه با شوهرم نه با اون آقا چند بارم خواستم کات کنم اما نتونستم ضمن اینکه من کلا دوست دارم خیلی بهم توجه شه
مخصوصا از سمت آقایون مثلا تو محل کارم احساس میکنم همه مردا منو دوست دارن همه ش تو فکرم به این فکر میکنم فلام آقا عاشق من شده و از این موضوع خوشحالم

اینم عرض کنم از جوونیم همینطور بودم مثلا دوران دانشجویی هر استادی که تو دانشگاه بیشتر مطرح بود جوری بهش نفوذ میکردم که خودشم تعجب میکرد همیشه هم عاشق نردای متاهل بودم البته اینم بگم شوهر من یه مرد خوشتیپ و خوشگل و تا حدی جوون تر از سنشه و بالطبع رفتارای بچه گونه هم داره که اصلا مورد پسند من نیست اما این آقای دکتر که فقط دوسال از همسر من بزرگتره یه تسپ مردونه و رفتاراش کاملا مردونه ست همیشه به شوهرم میکم از دکترت یکم الگو بگیر

لطفا کمک کنید تا از این حس و حال بیام بیرون و تو زندگیم بجز شوهرم به هیچ مرد دیگه ای فکر نکنم