سلام.بنده حدود ٥ سال پيش با يك دختر خانمي توي يكي از شبكه هاي اجتماعي آشنا شدم و خودم ساكن قم و دختر خانم ساكن تهران هست.چون فكري درباره ادامه دار شدن اين رابطه نميكردم به خانم گفتم كه ساكن تهران هستم.
مدتي با هم چت ميكرديم و تلفني صحبت ميكرديم كه بعد از حدود يك سال گذشت از ارتباط فهيمه بي دليل يك روزي كه با هم چت ميكرديم گفت كه با يك نفر ديگه دوست شده و نميتونه با من ادامه بده،چون قبل اين مدت ميگفت ما رابطه اي با هم نداريم و به من وابسته نشو،با اينكه اكثر اوقات با هم صحبت ميكرديم!!!جدا شد از من و من صدمات زيادي خوردم…١٧ آذر بود!تا اينكه تير ماه بعد از كنكور من پيام داد كه كنكور چطور بود و چند روز بعدش كه ما به تهران رفتيم قرار گذاشتم و براي بار اول ديدمش!رابطه ادامه داشت و من به شخصه با اينكه يك بار نگفت دوستت دارم و از اين حرف ها فراري بود ادامه داشت و بغير از بار اول دوبار ديگه هم ديدمش در مدت سه سال آشنايي…پيام هايي هم كه ميداديم كاملا مشخصه الان كه مي بينم بعد از ١٠ پيام من يك “باشه” جوابش بود و من عاشق بودم و متوجه نميشدم يا حداقل به روي خودم نمي اوردم.تا اينكه يك روز براي اينكه عكس بدون شالش رو گذاشته بود اينستا و من بهش گير دادم چون من خودمو با اون مي ديدم توي آيندمون زير يه سقف،دعوامون شد.و اين دعوا چند ساعتي ادامه داشت تا اينكه گفت من خسته شدم و نميتونم ادامه بدمو از همه جا بلاك شدم.
دو سال از اين رابطه ميگذره و من فقط عكساي پروفايلشو نگاه ميكنم و دلتنگشم و عاشقشم هنوز،تمام طول روز و حتي توي خواب به يادشم.و حتي كسي ديگه ورو نميتونم دوست داشته باشم بخاطر فكرش.
اين رو هم اضافه كنم كه عيد همين امسال براي كنسرت بليط گرفته بودن و خواهرش از من خواست(ارتباطي در اين بين نبود)كه هماهنگ كنم براي عكس گرفتن و اصرار داشت كه خودم هم باشم.وقتي رفتم فهيمه اولش خيلي خيلي خشك بود ولي با گذشت زمان بهتر شد.عكس رو با گوشي من گرفت و گفت برايش ارسال كنم.در اين بين مادرش رو ديدم و من رو معرفي كرد گفت همون محمد علي هست و مادرش درباره رشته تحصيليم صحبت كرد .خانواده من هم رابطه ما رو ميدونستن.
من براي نمايشگاه به خواهرش پيام دادم كه اگه رفتيد به من بگيد گفت خودت به فهيمه بگو گفتم فكر كنم جواب مناسبي نگيرم گفت تو كه ميدوني جواب مناسبي نميگيري الكي پيگير سوالت نشو.
خواهش ميكنم كمكم كنيد
راهي پيشنهاد بديد
كه يا بتونم فراموشش كنم يا اگر بشه كه با هم ازدواج كنيم كه عالي ميشه!
خواهش ميكنم كمكم كنيد دارم زجر ميكشم وقتي نيست و فكرم مشغوله