سلام … من دختری 17 ساله هستم و تو یه خانواده ی مذهبی زندگی میکنم
الان 2 ساله عاشق یه پسری شدم که 6 سال ازم بزرگتره و تقریبا 8 ماهه که باهم دوستیم و میخوایم ازدواج کنیم اون دانشجوهستش و به خاطر شرایطمون تا چندسال دیگه نمیتونیم ازدواج کنیم خانوادشم خبر دارن … تا الان چندبار رفتم خونش ولی اگه من نخوام حتی دستمو نمیگیره
باهم رابطه داشتیم اما نه کامل…منظورم اینه که هنوز باکرم … ولی اون تازگی میگه که ازم رابطه ی کامل میخواد میگه ما که اخرش باهم ازدواج میکنیم اگه اینکارو کنیم من دیگه سمت دختری نمیرم
همینطور مدام منو به خاطر طرز فکره قدیمیم مسخره میکنه و میگه همه ی ادما این نیازارو دارن اگه باتو نباشم برم با یکی دیگه؟ میگه 8 ماه تحمل کردم و الان دیگه نمیتونم میگه ما میدونیم اخرش ازدواج میکنیم پس مشکلت چیه
ولی من میترسم چون بعدش دیگه مجبورم همیشه باهاش بمونم و هرکاری کرد حتی اگه خیانت کرد نتونم بخاطر ترس از ابروم ولش کنم
از یه طرفم واقعا حس میکنم بدونه اون نمیتونم و ممکنه اگه کاری که میگه نکنم از دستش بدم نمیدونم چیکار کنم