چند سال با یه پسر تو رابطم دو سال اوب همش میکفت ازدواج نمیکنیم تا اینکه بعد دو سال مادرشو فرستاد البته قبلش مدتی قهر بودیم . بعد از اون کفت راضی نیستن خونوادم و نبودن چون از زبون خودشون هم شنیدم شایدم خود پسره فرستاده بودشون اصلا. به من گفت صبر کن اما دقسقا چن روز قبل از اینکه اون زمانی و که به من قول داده بود میاد زد زیر همه حرفاش و کفت نمیتونم نمیان خونوادم. پابستم شکست خوردم بخاطرش تو روی همه وایسادم .چیکار کنم؟