سلام. مردی هستم 37 ساله. 13 سال است با همسرم ازدواج کرده ام و فرزندی نداریم. در زندگی از لحاط عاطفی از نظر خودم چیزی کم نگذاشته ام و هر مشکلی بوده مالی و مادی بوده. 9 سال پیش (دو سال از 13 سال عقد بودیم و اوایل عروسی و زندگی مشترک) همسرم با جوانی از فامیل ارتباط داشت و ماه ها به من خیانت کرد و بعد از فهمیدن من و ابراز پشیمانی به سختی او را بخشیدم و اجازه دادم زندگی مشترکمان ادامه پیدا کند. چون خیلی دوستش داشتم در خودم ریختم و سعی کردم حمایتش کنم. بسیار افسرده شدم ولی رهایش نکردم. در طی این سال ها باها و بارها اخلاق بد و رفتارهایش را تحمل کردم و کمکش کردم. و بسیار سرخورده شدم. فرزند نخواستم. گذشت تا الان بعد از یک دوره هفت هشت ماهه سردی رابطه و مشکلات و مشاجرات فراوان فهمیدم این مدت باز هم با شخص دیگری در رابطه است و به من خیانت میکند. دیگر واقعا تحمل ندارم و حتی برای جدایی اقدام کرده ام. البته باز هم برای اینکه آبرویش نرود و بتواند به زندگیش ادامه دهد و فقط من راهم را جدا کنم برای طلاق به صورت توافقی اقدام کردم تا بهانه عدم سازش در فامیل و آشنا داشته باشیم و ماجرا بین خودمان بدون آبرو ریزی تمام شود. حالا باز هم بر سر دوراهی گیر کرده ام و چون دلم برایش می سوزد که آینده اش چه خواهد شد و …. نمیدانم واقعا جدا شوم؟ یا… واقعا نمیدانم.
دوبار خیانت در بالاترین حد خودش در زندگی، یک بار بخشش و الان واقعا مانده ام.
عقل حکم به جداکردن مسیر میدهد ولی نگرانی برای او مرا مردد کرده…

لطفا راهنمایی بفرمایید
ممنون