با سلام. یک ساله که ازدواج کردم شوهرم تو این مدت هیچ وقت نشده که بدون من جایی بره یا حتی چند ساعتی رو خونه نباشه بجز زمانی که محل کارشه. پارسال دو ماه میشد از ازدواجمون میگذشت یه شماره به همسرم زنگ زد هرچی زنگ زد همسرم رد تماس زد دید من مشکوک میشم جواب داد صدای یه خانم اومد از همون اولم باهم راحت حرف زدن زن طوری میخندید که من کامل صداشو میشنیدم از همسرم پرسید صدای چیه میاد همسرمم با گوشی من بازی میکرد گفت صدای قلیان خندیدن بعد زنه گفت تو قلیانی نبودی گفت دیگه شدم و باز خندیدن بعد سراغ یه یکی رو از شوهرم گرفت گفت خبر ندارم ازش و خداحافظی کردن. خیلی آروم پرسیدم کی بود گفت یه بنده ی خدا گفتم این جواب من نیس گفت منظورت چیه گفتم اون زن صداش تو کل خونه پیچیده بود گفت سراغ یکی رو میگرفت گفتم پس چرا با تو اینقد راحته خلاصه جواب نداد عصر همسرم رفت بیرون گوشیرو برداشتم دیدم شمارشو از بین تماساش پاک کرده شک کردم به این کارش از خدا خواسته دیدم تو رد تماسها هست و حواسش نبوده پاک کنه شمارشو تو تلگرامم زدم دیدم یه خانم کاملا بدون حجاب عکسهای خیلی لختی گذاشته تو پروفایلش. اسمشم نوشته بود شوهرم برگشت گفتم این زن کیه اسمشم گفتم رنگ شوهرم پرید گفت این اسم از کجا آوردی دید سوتی داده گفت دوسته یکی از دوستانه باهم رابطه دارن به من ربطی نداره گفتم باشه اون گوشی که باهاش تلگرام میری بده بمن نگاه کنم گفت میدم ولی بعد اینکه نگاه کردی دیگه رابطه ما تموم میشه تو دلم هزار بار آرزوی مرگ کردم گفتم گوشیت مال خودت تا الانم دیگه به گوشیش دست نزدم تا اینکه دیگه مطمئن شدم بازم داره باهاش حرف میزنه و رمز گوشیشو هیچ وقت به من نمیگه و خیلی وقتها گوشیشو میذاره کنار که من نبینم به کی پیام میده چند وقت پیش گفتم باید برام روشن کنی این زن کیه که همه شمارهای تو دستشه گفت بابا من یه رابطه کاری دارن باهاش یه پیام بهم نشون داد که نوشته بود آقای محمدی دعا کنید زودتر مشکل حلشه هممون به پولمون برسیم. کامل باورم نشد ولی گفتم باشه چند روز پیش سر یه موضوعی حرفمون شد برگشت خیلی راحت بهم گفت من قبل از توام رابطه جنسی داشتم من عین دیونه ها شدم باورم نمیشد چون جفتمون کاملا مذهبی هستیم و خانواده هامونم. دو روز نتونستم از اتاق بیرون برم دیشب حرفمون بالا گرفت گفتم جرات داری گوشیتو بده نگاه کنم گفت باشه عکس اون خانوم باز تو لیستش بود پیامشو باز کردم تا خواستم بخونم از دستم گرفت نذاشت دعوامون شد ولی دیگه شکمون چندین برابر کرده حالا هم گذشته ای برام روشن کرده داغونم کرده هم کارای الانش. دیشبم گفتم اگه زندگیتو دوسداری به اون زن زنگ بزن بگو رابطه کاریمون رو فقط به خونمون زنگ بزن و حلش کنیم و پیام اضافه نده بهم چند دیقه بعد گفت کلا شماره و پیاماشو حذف کردم راحتشو گفتم زرنگی کردی و همه چیزو پاک کردی گفت باشه اصلا بیا زنگ بزن خودت حرف بزن باهاش بعد میگه ولی من دیگه شمارشو ندارم الان من خودم شمارشو پیدا کروم همون موقع یجا نوشته بودم واقعا نمیدونم کار درست چیه زندگیم داره از هم میپاشه نمیدونم به حرف همسرم اعتماد کنم یا نه واقعا رابطش اگه کاریه پنهان کاریشو گوشی رو از دستم کشیدنش چیه درسته برم با اون خانم حرف بزنم یا نه البته دیشب گفت حرف بزن باهاش چیزی رو نتونی ثابت کنی باید بری از این خونه کارش فقط شده تهدید کردن من تا کاری انجام ندم توروخدا شما بگین راه درست چیه دارم روانی میشم گذشتش از یه طرف کار الان از طرف دیگه…