دیگه خسته شدم
دیگه هیچ چیزی برام لذت نداره ،همش دوست دارم با جنس مخالف دوست بشم اما موقع دوست شدن پشیمون میشم و دوباره فک میکنم که این هم پایانی نداره،همش با گوشی خودمو سرگرم میکنم اما هیچکی نمیدونه تو دلم چی میگذره و من چقد تنهام،شبها سراغ خود ……میرم ولی اینم برام لذتی نداره،فقط با بی حوصلگی دارم به حرفای بزرگترا گوش میدم و کمکشونمیکنم و زندگی کسل کننده شده ، درس هام رو نمیخونم و حوصلشون رو ندارم و از خودم بدم میاد، دوست داشتم المپیاد شرکت کنم اما ….. جا زدم و دارم تو گل فرو میرم،دوست دارم یه جایی برم که هیچکی نباشه و تو درد خودم بمیرم، بعضی وقتا میرم دنبال عشق زندگیم بگردم اما …… من همیشه درس خون بودم و زبان زد فامیل ، یه هنر مند بودم ، یه آچار فرانسه که هر کاری رو میشد بهش بسپاری اما از سن ۱۱.۱۲سالگی عوض شدم و سقوط کردم تا حالا که ۱۷ سالمه و تو سال دهم تحصیل میکنم وتو این سال های سرنوشت ساز دارم خودمو میبازم.دیگه خسته شدم و فقط دوس دارم فیلمای عاشقانه غمگین ببینم و گریه کنم ،انقد گریه کنم که بغض بدنما فرا بگیره، فک میکنم زندگی تو ایران بدبختیه و عاشق زندگی کردن تو کالیفرنیام، دیگه نمیدونم چکار کنم لطفا کمکم کنید دیگه دارم افسرده میشم🥺😭
سلام به شما دوست عزیز
شما در سن نوجوانی قرار دارید و در این سن اگر شما به درستی احساسات و علایق خود را نشناسید و بخواهید بدون در نظر گرفتن شرایط سنی و رشدی و یا موقعیت های بیرونی بخواهید تنها در خیالات به دنبال علایق خود بروید در معرض آسیب خود را قرار می دهید .
خیالپردازی یکی از ویژگی ای دوران نوجوانی هست اما تا زمانی که فرد بتواند به این موارد در دنیای واقعی به این موارد رسیدگی کنید و واقعیت بیرونی را نیز مد نظر داشته باشید .
بهتر است با توجه به سردگمی زیاد و شرایط روحی و افت تحصیلی که داشته اید در این مسیر به صورت حضوری یا تلفنی به روانشناس مراجعه داشته باشید تا بتوانیم در این مسیر کمک کنیم تا بتوانید با بهبود شرایط روحی و شناخت بیشتر خودتان در این مسیر شرایط بهتری را تجربه کنید.