دیگه نمیتونم مادرم تحمل کنم
سلام من ۱۵ سالمه و واقعا تحمل مادرم برام مشکله اون واقعا بد دهن
و یجوری با من حرف میزنه انگار حیوونم و هر فحشی از دهنش در میاد
بم میگه و همچنین ی معتاد مجازی از صبح تا شب پا گوشیش هر روز به
خاله هام و دوستاش زنگ میزنه باهاشون با خنده کلی حرف میزنه اونم وقتی
که من ارزو ب دل موندم یبار بدون اینکه درخواستی داشته باشه بیاد بام حرف
بزنه و بخندیم همونطور که با بقیه صحبت میکنه .هیچوقت نظر من براش توی مسائل خونه و خونواده مهم نیست و هرکاری که خودش دلش می خواد میکنه هر وقت پیششم و شروع می کنم در مورد اتقاتی ک امروز برام افتاده یا درمورد ارزوهام و هدفام بهش میگم اصلا اهمیتی نمیده و سرش تو گوشیش اگر هم گوش بده به حرفام بعد جنگ به پا میکنه شروع میکنه سلیطه بازی در اوردن و میگه که من باید دکتر شم و نمیتونم بازیگر بشم
توی خونه اصلا حریم خصوصی ندارم بدون در زدن در اتاقم باز میکنه به هر بهونه ای میاد تو اتاقم واقعا بد دهن حتی خود فامیلامونم بهش میگن تو که اینقد بی ادبی چطور بچه هات اینقدر اروم با ادبن همیشه فقط ازم انتظار داره من همیشه باید شاگرد ممتاز باشم من نباید نمره کمتر از ۱۹ داشته باشم باید دختر اروم و با ادبی باشم باید از برادرم مراقبت کنم باید مرتب باشم پس وظایف اون چی میشه چند بار سعی کردم باش حرف بزنم ولی بازم شروع میکرد دعوا کردن بعضی وقتا جلوی همه ابروم میبره یطوری بام جلوی فامیل حرف میزنه یا توی فروشگاها من دلم نمی خواد کسی از کارایی که تو زندگیم میکنم با خبر باشه اما ب لطف اون نمیشه و همیشه خاله هام و بقیه با خبرن مشکلات زن و شهری بین پدرم و خودش به خاله هام و بقیه میگه واقعا سخته از همه اینا که بگذریم حدود دو سال پیش فهمیدم داره به پدرم خیانت میکنه اول ی مرده دیگ بود بعدش اومد با پسر عموی خودش چند بار تونستم چتاشون بخونم حرفایی که میزدن خجالت اور بود و پسر عموشم زن و بچه داره چون پدرم از اول هفته تا اخر هفته شهرستان سر کاره خیلی راحت باش میرفت یر قرار و به بهونه ی اینکه داره میره بازار ما رو میپیچوند دیگ نمیتونستم تحنلش کنم برای همین به یکی از خاله هام گفتم و هونم باش برخورد کرد ولی بازم ب کارش ادامه داد ولی این دفعه بیشتر حواسش بود کسی نفهمه واقعا نمیتونم تحملش کنم خیلییییی زندگیو برام سخت کرده میشه ی راه حلی بهم نشون بدین
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک می باشد که در شرایط روحی سختی قرار دارید اما بهتر است سعی کنید آرامش خودتان را حفظ کنید و از تصمیمات هیجانی خوداری کنید تا نتبجه گیری بهتری داشته باشید .
بهتر است در این مسیر شما برای بهبود شرایط روحی خود به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشید تا در کنار کمک به شما بتوانیم با مادرتان نیز در مسیر بهتری در مورد شما و خیانت هایی که شما بیان می کنیم صحبت کنیم و شما بتوانید نتیجه گیری بهتری داشته باشید .
اینکه مشکلات مادرتان چیست را نمی توانیم در مورد آن بدون صحبت با ایشان بیان کنیم اما بهتر است خود شما در کنار احترامی که برای جایگاه مادری ایشان قائل هستید در اول حریم خصوصی زندگی خودتان را حفظ کنید و در مورد مشکلات و رفتارهای مادرتان به صورت حضوری با شماور صحبت کنید تا ایشان با مادرتان صحبت کنند چون اطلاعات افراد خانواده می تواند برای شما و ایشان مشکلات بیشتری را ایجاد کند و در کنار این مورد شما می توانید در کنار بیان اینکه نگرانی و احساسات مادرتان را درک کنید به مسیر و علایق خودتان نیز توجه داشته باشید و اجباری برای اینکه شما چه رشته ای بخوانید وجود ندارد و شما در این مسیر بهتر است علایق ، استعداد و اهداف خود را به کمک مشاور تحصیلی بشناسید تا بتوانید تصمیم گیری بهتر داشته باشید .
اولویت اول شرایط روحی شما با توجه به سن نوجوانی که در آن قرار دارید می باشد تا بتوانید در این مسیر رشد بهتری را تجربه کنید و نتایج بهتری بدست بیاورید در این سن حساسیت به رفتارهای دیگران و نیاز به توجه و مراقبت افزایش می یابد و این نیازهای شما قابل درک می باشد که در مسیر مشاوره می توانید به آنها از مسیر بهتری پاسخ بدهید .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۷۹۰
با سلام خدمت شما
دوست عزیز مطالبی که مطرح کردید بسیار ناراحت کننده و نگران کننده است و احساس ناخوشایندی که مدام تجربه می کنید کاملا قابل درک است.
متاسفانه ما خانواده و والدین خودمان را انتخاب نکرده ایم و بعضا برخی رفتارهای نادرست و ناراحت کننده ای از والدینمان ممکن است ببینیم که پذیرش و هضم آن برایمان دشوار باشد.
شرایطی هم که شما قسمتی از آن را توصیف کردید به نظر می رسد که از همین موقعیت های پیچیده و دردناک است.
خیلی خوب می شد اگر ایشان کمی به مشکلاتشان بینش پیدا می کردند و برای دریافت مشاوره اقدام می کردند.
شاید از این طریق امکان آن پیش می آمد که ایشان به خودارزیابی دعوت شوند و کمی در شیوه خود تامل کرده و بستر تغییر در ایشان فراهم شود.
اما بعید است از دست شما در این زمینه کار چندانی ساخته باشد.
بنابراین در اینگونه موارد تنها کاری که از ما ساخته است این است که طوری رفتار کنیم و مسیری را در پیش بگیریم که کمترین آسیب متوجه ما شود.
به نظر می رسد با وجود سن کمتان، دختر عاقل و باهوشی هستید.
پس حتما این نکته را هم می دانید که اول از همه خود ما مسئول برآوردن نیازها و خواسته های خودمان هستیم.
قطعا داشتن پدر و مادر مراقب و مسئول هم جزو خواسته ها و نیازهای اصلی و حتی شاید حقوق هر کودک و نوجوانی باشد، اما خب در واقعیت گاهی اتفاقات و رویدادهای زندگی خوشایند ما نبوده و مواردی رخ می دهد که هرگز انتخاب ما نبوده است.
در چنین شرایطی بهتر است به جای تمرکز بر نداشته ها و اشتباهات و تقصیرهای اطرافیان، از جمله مادرتان و توجه به رفتارهای ناخوشایند او که نتیجه ای جز ناامیدی و حال خراب نخواهد داشت، بر داشته ها و دایره اختیارات خودتان در مسیر برآوردن خواسته ها و نیازهایتان تمرکز کنید.
این صحبت شاید در ابتدا شعارگونه به نظر برسد اما واقعی است.
شما هنوز سنی ندارید و در آستانه نوجوانی هستید.
واقعیت این است که ما همواره ممکن است با افرادی سر و کار داشته باشیم که مسئولیت خود را به درستی انجام نمی دهند و رفتارهای آزاردهنده ای دارند و یا هر مورد دیگری که زمینه ساز اختلاف است (امروز مادر شماست، فردا ممکن است رییس یا همکار شما باشد و یا استادتان در دانشگاه و یا دوست و همکلاسیتان و …).
باز هم تاکید می کنیم که این هرگز به این معنا نیست که شما حق داشتن مادری دلسوز و مهربان و مسئولیت پذیر را ندارید، ولی صحبت بر سر این است که اگر تمرکزمان را بر روی مسائل و مشکلاتی بگذاریم که کنترلی بر آن نداریم، بیهوده انرژی روانی خودمان را هدر داده ایم و چیزی جز احساس مداوم ناکامی و در بلند مدت فرسودگی و ناامیدی عایدمان نخواهد شد.
بهتر است بپذیرید که مادر شما اینگونه است چون ظاهرا هر تلاشی که از دستتان برمی آمده تا کنون انجام داده اید که فراتر از وظایفتان هم بوده (مانند صحبت کردن با خاله تان و یا تذکر دادن خودتان به ایشان) و راه به جایی نبرده اید.
پس بهتر است بیش از این خودتان را اذیت نکنید و به زندگی خودتان بپردازید
به جای تلاش برای تغییر ایشان، به این فکر کنید که چگونه می توانید در کنار ایشان با کمترین دغدغه و اصطکاک زندگی کنید.
سعی کنید روابط بین فردی تان با ایشان را، صرف نظر از رفتارهایی که انجام می دهند و مورد پسند شما نیستند، بهبود بخشید.
حتما اگر دست از ستیز با ایشان بردارید، موارد مشترک یا موقعیتهایی برای همدلی با ایشان و یا داشتن تفریحات هرچند کوچک و یا تایم کوتاهی برای صحبت بدون مبحث چالش آمیز، خواهید یافت.
ظاهرا رابطه شما به گونه ای شده که از هر فرصتی فقط برای جدل و تلاش برای تغییر یکدیگر استفاده می کنید و این حالت برای هردوی شما، صرف نظر از اینکه حق با چه کسی باشد، آزاردهنده است.
دریافت مشاوره حضوری در این زمینه می تواند کمک بسیاری به شما بکند و در واقع نیاز است تا به شما در این مسیر کمک شود و احساس تنهایی و ضعف نکنید و بتوانید با توانمندسازی خودتان مسیرتان را بیابید.
در این صورت چه بسا در جلساتی مادرتان هم حاضر به شرکت شدند و توسط مشاور به جلسات دعوت شوند و از این طریق بستر برای بهبود اوضاع شما در خانه فراهم شود و در نتیجه از این حجم از استرس و ناراحتی شما کاسته شود و بتوانید در محیطی سالمتر به زندگی خود بپردازید.
موفق باشید