رابطه دوستی
با سلام من با یه خانم نزدیک ۴ سال دوست بودم و بعد از ۴ سال گفت که من تمام تلاشم کردم و این رابطه فایده ندارد با هم یه دوست باشیم و رفیق من قبول کردم گفتم یه تایم بهم بدیم بعد از مدتی مجددا من درخواست کردم ولی از ایشون انکار که من تصمیم گرفتم وتمام و ما باهم حداقل در هفته ۳ بار بودیم خیلی راحتیم فقط رابطه احساسی و جنسی نداشتیم و من تمام تلاشم رو کردم که بر گرده که از اون تاریخ یکسال و نیم میگذره و یه جوری هست که واقعا همه چیز و میگیم از همه چیز هم خبر داریم و هر مشکلی دلره به من میگه تا اینکه چند ماه یه حسی دارم که با یه نفر اونم به خاطر کار کانکت شده و هفته پیش فهمیدم چتاشو دیدم و اونم فهمید و گفت تو حریم شخصیم وارد شدی و بعد از سه روز حرف نزدن و قهر کردن دو ساعت با هم حرف زدیم و گفت به تو هیچ ربطی نداره من ساپورتم میکنمش و هنوز غیرت دارم و الان بعد از دعوا که حرف زدیم هنوز بحث هایی که تو رابطه داشتیم رو عنوان میکرد و من واقعا دوستش دارم اونم منو دوست داره که بعد از دعوا جواب داد و ۲ ساعت حرف زدیم ولی بعد از یک هفته همو دیدیم و مجددا حرف زدم و گفتم من اتنخابم رو کردم و ایشون گفت نه ولی تو حرفاش میگه میدونم همه کار کردی مشکلی داشتم گفتم واسم اوکی کردی و الان با اون طرف ارتباط داره و احساسی هم شده یکم واسه اینکه من بخوام مجددا باهم باشیم چیکار کنم و راهش چی هست و دلم نمیاد تنهاش بزارم لطفا راهنمایی کنید یا اگر امکان داره تماس بگیرم و صحبت کنم ممنون میشم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این مورد دقت کنید که هدف رابطه از اهمیت زیادی برخوردار می باشد تقریبا ۵و سال رابطه دارید اما هدفی در این ۵ سال دنبال نشده است عموما در روابطی که هدف دوستی می باشد نیز نیاز است که یک سری توقعات و خط قرمزها مشخص شود تا هردو طرف بتوانند مدیریت بیشتری بر رابطه داشته باشند .
۱٫ هریک از شما چند سال دارید؟
۲٫ هدفتان از این رابطه چیست؟
۳٫ این خانم به این فرد احساس دارند و چه هدفی را در رابطه دیگرشان دنبال می کنند؟
۴٫ معیارهای شما برای انتخاب این خانم چیست؟
سلام . من ۳۰ سالمه و ۵ ساله با پسری دوستم . اونم چند ماهی فقط بزرگتره ازم .هم دیگه رو دوست داریم . خیلی خوب و مهربونه . مشکل اینه که رابطمون رو همین جوری نگه داشته . مادرش از وقتی متوجه دوستی ما شد فشارها یه جورایی بیشتر شد . مادرش میگه خودم باید برات همسر انتخاب کنم و فقط هم از اشناها . پدرشون هم مذهبی و خیلی هم از پدرش حساب میبره .از طرف دیگه حس میکنم ی ترس هایی هم خودش از ازدواج با من داره . میگه اگه خوب پیش نره چی . تکلیف رابطمون رو معلوم نمیکنه . و همین جوری میگه ادامه بدیم . اما من خیلی از اینکه رابطه اینجوری مونده اذیت میشم . نه میتونم ازش جدا شم نه میتونم اینجوری ادامه بدم. باید چکار کنم.
با سام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که این موضوعات در ازدواج و تصمیم هریک از شما نقش مهمی دارد و نیاز است که شما هدف ایشان را از رابطه و اینکه برای این رابطه چه برنامه ای دارند را جویا شوید تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید.
۱٫ معیارهای شما برای انتخاب این فرد چیست؟
۲٫ از نظر اقتصادی و اجتماعی آمادگی ازدواج دارند؟
۳٫ بین شما رابطه جنسی وجود دارد؟
۴٫ از نظر خانوادگی ، مذهبی، اجتماعی ، اقتصادی با یکدیگر شباهت دارید؟
وقتی ازش میپرسم رابطمون به کجا میرسه میگه من نمیدونم . خوب و مهربونه و اعتقاداتش قویه ، اما خیلی قدرت تصمیم گیری ضعیفی داره .
فکر نمیکنم خیلی آمادگی ازدواج داشته باشه .
رابطه جنسی خاصی بینمون وجود نداره. در حد بوسه و پیش نوازش . از نظر اجتماعی و اقتصادی تقریبا مشابه است اما از نظر مذهبی ، پدرش خیلی مذهبیه ، خودش معمولیه ، خانواده ی منم معمولی .
شما بیان می کنید که ایشان ۳۰ سال دراند و در این سن نیاز است که به یک ثبات و مدیریت زندگی رسیده باشند .
بهتر است هدف ایشن را از رابطه جویا شوید و ارگ مایل به رابطه دوستی نیستید و هدف شما زادواج می باشد با ایشان صحبت کنید و دلیل خودتان را برای ماندن و یا خارج شدن از رابطه بیان کنید .
اگر توقعات و اهداف شما از رابطه متفاوت باشد با خود رفتارهای متفاوتی را به دنبال می ارود که هرکسی با هدفی که دارد در مورد آن رفتار فکر می کند وبردارشت های متفاوتی ایجاد می کند.