سلام وقت بخیر من دانشجو هستم ترمای اول خیلی سختی کشیدم برای کارم ولی تلاشم دیده نشد ولی بااین وجود به تلاشم ادامه دادم بااینکه خسته و افسرده هم شده بودم و تحت فشار خیلی زیادی برای درک نشدن توسط اساتید بودم بعد از سه سال سال چهارم اوج گرفتم و اساتید تغییر کردن و بین خیلی از اساتید به عنوان درس خوان شناخته شدم اما به دلیل بیماری جسمی که تحت تاثیر حال بد روحیم بود کلاسهارو نمیتونستم شرکت کنم ولی کارهای نهاییم رو عالی انجام میدادم و تمام تلاشم رو میکردم فرصت بدست امده بعد اینهمه سال رو از دست ندم یکی از اساتید ازم گله کرد که کلاسها رو شرکت نمیکنم و دلیلش رو میخواست جویا بشه اما من حرفی نزدم چون نمیخواستم ضعفم رو نشون بدم و حالا که اینهمه تلاش کردم کم کاریم رو توجیه کنم کلاسهاشون رو بدون اینکه دیگ باهاشون درس داشته باشم بعد اون برای تمرین شرکت میکنم اما وقتی کسایی که ترم اول یا دوم و پایینتر از خودم هستن رو میبینم که چطور شور و اشتیاقشون دیده میشه و درک میشن احساس خیلی بدی بهم دست میده نمیدونم اعتماد به نفسم شاید بخاطره تخریبهایی که در طول این چند سال از انتقاد های شدیدی که شنیدم کم شده هرچند هنوز هم از کسانی که پیشرفتی دارند حتی ترم پایینتر از خودم کمک میگیرم و همچنان درحال پیشرفتم اما نمیدانم چرا دوست ندارم سرکلاس های استاد شرکت کنم احساس میکنم با شرکت در کلاسها دوباره خودم رو در معرض مقایسه شدن و تخریب اعتماد به نفسم سوق میدم خیلی حساس تر از قبل شدم شاید توقع داشتم ترمهای اول که بودم من هم همینطور درک میشدم و این حس کمبود و خلا بدی بهم میده یاد گذشته میفتم دوست ندارم در معرض این حس قرار بگیرم از طرفی هم نمیتوانم کلاسهارو از وسط رها کنم چون بعدا استاد فکر میکند که من فقط برای یکی دو روز تصمیم به تمرین گرفتم و ادم بااراده ای نیستم که یک کار را از وسط رها نکنم
ماندم چیکار کنم که احساس بدی از تعریف و تمجید شدن از دیگران و دیدن درک شدنشان نداشته باشم من حسادت نمیکنم فقط احساس میکنم دلم برای خودم میسوزد و با این حس اعتماد به نفسم را از دارم دست میدهم