سلام و وقت بخير. من يك زن 30 ساله ام كه يك سال است ازدواج كرده ام. با همسرم از قبل آشنايي زيادي نداشتم. از طريق یکی از اساتید دانشگاه با هم آشنا شديم. محترم و با شخصيت به نظر مي رسيد. از شهر ديگري بود. بعد از مدت کوتاهی ازدواج كرديم. به يك ماه نكشيده بود متوجه شدم براي صحبت با خانم ها خيلي وقت مي گذارد به قدري كه مي توانست چند ساعتي كاملاً به من بي توجه باشد. شهرشان كوچك است و بيشتر دختران و زنان شهرشان را مي شناسد. به هر بهانه به آنها در اينستاگرام پیام می دهد یا تماس می گیرد. حرف عاشقانه ای بینشان نیست به جز یکی از دخترهایی که هنوز هم دست از سرش برنمی دارد و گاهاً در جملاتش از علاقه اش به همسرم می گوید. همسرم سعی دارد این ها را از من پنهان کند اما دو سه باری به روی مبارکش آورده ام که پیام هایتان را دیده ام. می گوید تو اعتماد به نفس نداری که نسبت به این خانم ها حساس هستی وگرنه من با هر کی حرف بزنم تو نباید برایت مهم باشد. از ظاهرم خیلی ایراد می گیرد، و میگوید ناز و عشوه بلد نیستی. دوست دخترهایم خیلی بلد بودند و نمی گذاشتند خم به ابرویم بیاید. تمام پیام ها و عکس هایش با دوست دخترهای قبلی اش را نگه داشته بود از او خواستم همه را پاک کند چون دیگر وارد زندگی متأهلی شده. هر بار که آرام باشم با من خوب است اما به محض اعتراضم نسبت به رفتارهایش، فوراً شروع به بددهنی و به کار بردن الفاظ خیلی رکیک که حق من نیست می کند، دست بزن دارد و اگر وسیله ای دستش باشد به سمتم پرتاب می کند. همچنین سریعا می گوید این کار من خیانت نبوده اما از این به بعد به تو خیانت می کنم، یا سرت زن می گیرم یا یک کاری می کنم که خودت گورت را گم کنی یا طلاقت می دهم و کلا باعث احساس ناامنی در من می شود. دو ماه باردارم و از این بابت بسیار احساس نگرانی دارم. من در شهرشان غریبم و زبانشان را عمداً نمی خواهد یادم بدهد. نمی گذارد با کسی ارتباط داشته باشم و کلاً خانه ام. نمی گذارد بیرون بروم و خودش هم مرا بیرون نمی برد. پولی در حساب من نمی ریزد و اگر هم پولی داشته باشم از من می گیرد. من دانشجوی دکتری هستم و سرم را با درس گرم می کنم که این خلا را کمتر حس کنم. اما دارم دیوانه می شوم استرس گرفته ام و می نشینم موهای سرم را یکی یکی می کنم و به حال خودم گریه می کنم. به علاوه به وی گفته ام که به مشاوره برویم حتی وقتی در دوران کوتاه نامزدی مان یکی دوباری بدون توجیه خاصی با من بدرفتار ی کرد و حق به جانب قهر می کرد. به مشاوره ها فحش می دهد و اصلا قبول نمی کند که از مشاور کمک بخواهیم. لطفا کمکم کنید.