سلام.شوهرم و خانوادم با هم رابطه خوبی ندارن.ولی حتی یک بحث کوچیک میشه اولا که شوهرم خیلی بزرگش میکنه و دوما حتما حتما اسم خانوادم رو میاره که بابات اونجوری،داداشت اونجوری و غیره.من خیلی ناراحتم خیلی جوری که دلم میخواد یه جایی فقط داد بزنم دردهای تو سینه ام خالی بشه.بارها هم بهش گفتم درد میکشم از حرفات.یه جوری اسمشون رو میاره انگار از ته دل ازشون متنفره،آخه من باید تا کی تحمل کنم.چند بار گفتم دیگه نمیزم اونجا بعد دیدم نمیشه،بعد که رفتم دوباره همه چیز تکرار شد و اصلا براش مهم نیست که ناراحتت میکنه و جالب اینکه اصلا از خانوادش نمیگه.مشکل من فقط اینه که چرا من نمیزنم اون میزنه و همیشه میزنه و حق میده به خودش که حرفشون رو بزنه.