با سلام. خانمی هستم ۳۱ ساله و ۵ سال است با همسرم که ۳۱ ساله هستند ازدواج کردیم و یک پسر ۳ساله داریم. ما زندگی خوبی داریم شوهرم بسیار مهربان هستند و در این ۵سال هیچ رفتار یا مشکوکی نداشتند. رابطه جنسی خوبی داریم . هفته ای دو یا سه بار. و کلا مشکل خاصی جز کار ثابت نداشتن شوهرم و مسائل مالی نداریم. که مسئله ای نیست. موضوعی که من و اذیت میکنه محیطی که همسرم توش کار میکنه و دوست ها و آدم های اطرافشن. سه سال اول زندگی ایشون کارمند بودند و همه دوست ها و همکارهاش متاهل خانواده دار بودن. و حتی رفت و آمد داشتیم. و شوهرم کوچکترین اتفاق رو در مورد خودش و همکارهاش حتی اگر خیانت و هرچی بود واسم تعریف میکرد.(ما قبل ازدواج باهم همکار بودیم) ولی بعد که از کارش جدا شد و تصمیم گرفت با دوستش کار آزاد بزنن همه چی عوض شد. با دوستش کافه و باشگاه زدن و مدیریتش با خودشه و اون دوستش اونجا نیست و جای دیگه مغازه داره. و اونجا شد پاتوق پسرهای کم سن و سال و نوجوان و جوان و اکثرا مجرد. یک پسری مدتی اونجا کار میکرد که چون ما می دونستیم پدر و مادر نداره خیلی بهش محبت میکردیم بخصوص شوهرم. غذا واسش میبرد و خلاصه یک ارتباط نزدیک بین اونها شکل گرفت و من همه رو به شکل دلسوزی می دیدم. ولی یکهو یک شکی تو دلم افتاد که نکنه اونها باهم رابطه دارن. چون ساعت های آخر شب توی باشگاه تنها شدن و این منو می ترسوند. تا اینکه دوربین مدار بسته نصب شد. و چندین بار پیش اومد که متوجه شدم اونها آخر شب تو ماشین باهم میشینن. و برام سوال بود که چه حرف مهمی واسه زدن باهم دارن‌. پسری که ده سال از شوهرم کوچکتره. یکبار شوهرم گفت پسرهایی که میان باشگاه باهم رابطه دارند و این حرفش من و ترسوند. کلا از وقتی سرو کارش با پسرهای مجرد افتاده کمتر با من حرف میزنه و کمتر همه جزئیات و میگه. داره مثل اونها میشه . خیلی میترسم. چند شب پیش که اومد خونه و قبلش تو ماشین با اون پسره بود دلم بدجوری لرزید من حسم بهم دروغ نمیگه. یه حدس هایی زدم ار رفتارهاش. ازون شب دیگه نمیتونم بهش نگاه کنم. همش تجسم میکنم که اونها باهم رابطه دارن. تورو خدا راهنمایی ام کنید. خیلی اضطراب دارم. من زندگی مو خیلی دوست دارم. دوست دارم فرزندم تو بهترین شرایط بزرگ بشه واقعا در عجبم که با وجود داشتن پسر خودش داره این کارو میکنه.