من و همسرم ازدواجی کامل سنتی داشتیم و در روستا زندگی میکنیم ،اوایل همسرم این شوخی رو میکرد ک من زن دوم میگیرم،یا زن دارم و من معمولن تا ازش میپرسیدم چرا اینارو میگه میگفت از اذیت کردنت لذت میبرم دوست دارم چون .لازمه بگم من و همسرم رابطه خیلی خوبی داریم روزی یک بار هر کدوم با هم تلفنی صحبت میکنیم وقتایی ک پیش هم نیستیم و حین مکالمه سعی میکنه شوخی همیشگیشو بکنه و میگه ک دوس داره اذیتم کنه .ما حتی رابطه جنسیمون هم با اینکه عقد هستیم عالیه و هر وفت مشکلی پیش میاد با هم صحبت میکنیم تنها مشکل جدی ک داشتیم نرفتن من ب خونشون بوده بعضی اوقات ک زنگ میزدو ابراز ناراحتی میکرد ک چرا نرفتم پیشش منم سعی میکردم قانعش کنم درس دارم یا نمیشه ،یه بدی ک داشت این بود ک تا ایناو میگفتم میگفت همه زن دارن منم زن دارم تا یکی دیگ نیاد چیزی عوض نمیشه من تورو دوست ندارم اصن بعدن ک ابراز ناراحتی میکردم میگفت چون دوری از تو اذیتم میکرده ایناو گفتم .تازه اگر هم قهر کنیم تا مدت طولانی منتظر میمونه ک من زنگ بزنم شده یک هفته اما من زنگ نمیزنم تا متوجه رفتارش بشه خلاصه باوجود اینها بعد آشتی باز هم با هم صحبت میکنیم حل میکنیم و رابطه مثل قبل ب خوبیو عاشقانه پیش میره .در این حین یک روز اواسط عقدمون متوجه شدم یه روز با خانومی صحبت میکردن و قرار ملاقات گذاشتن ب مقصد شهر همین ک گفتم منم همراهت میام گفت نه ولش کن نمیرم ،یکبار میگفت میرم یکبار میگفت نمیرم تردید داشت ک بره اخه منم اصرار کردم ک همراهش برم .بعدن ک گوشیش رو چک کردم شماره ب اسم یه خانوم بود . مدتها بعد ک ابراز ناراحتی کردم گفت شریک کاریشه و بچه داره و از این حرفها . این قضایا گذشت تا اینکه دیدم تماسای رو جلو من جواب نمیده وقتی گوشیشو چک کردم دیدم شماره همون خانوم ب سه اسم ذخیره شده درصورتی ک وقتی میپرسیدم مثلن mn کیه دخیره کردی میگفت یادم نیست درصورتی ک خودم یک پیام دیدم ک با خطاب عزیزم با هم صحبت کردن ،گفتم چرا یک زن رو اینطور خطاب کردی میگفت عادت داره بهمه بگه عزیزم گفتم اون عادت داره تو ک عادت نداری .باز هم احساسم رو میگذاشتم رو حساب بد بینی خودم تا اینک همسرم گفت قراره با دوستاش بره کیش.هر چی گفتم تو ک پول نداریو بزا امتحانای من تموم شه گفت نه این دعوت دوستامه بلیطشم مجانیه اونا حساب میکنن .رفت سفرو اما وقتی برگشت هیچ عکسی از دوستاش نبود از اون موقع هر بار گفتم ببینم دوستاتو میگه عکسارو نمیفرستن تو گوشی اوناست .باز هم خواستم شک نکنم اما میگفت با دوستاش ب اسم احسان و بهزاد رفته سفر و مجرد بودن اما به دوتسش ب اسم رضا نوشته بود ک عکسارو نفرستادی ک ازدواج کرده هم هست .گاهی لابلای شوخیاش میگه من با دوستام نرفتم کیش حقیقتش میگم با کی رفته میگ با رفیقام حس میکنم یجوری میخواد ک من بهش شک کنم .تازگی در اینستا خانومی ب من پیام دادن ک شوهرت تو گذشته با خیلیا بوده با منم تا پای ازدواج پیش رفته من سپردم ب خدا ک گند کاراش در بیاد .من راجع ب این ماجرا ب شوهرم چیزی نگفتم ک خودش به م گفت یک خانومی به من پیام داده ک یک نفر میخواد به خانومتون پیام بده و زندگیتونو خراب کنه من هم گفتم ک من به حرف مردم کاری ندارم و جواب اینطور ادمهارو نمیدم .
چدن رابطم با همسرم خوبه و خیلی با توجه و محبته نمیخوام یهش شک کنم اما مخفی کاریاش و شوخیاش آزارم میده .نمیدونم چرا یه مرد باید حرفایی بزنه ک زنش بهش شک کنه؟ یا ب شوخی بگه ینفر ازم پرسیده تو با یه زن رفتی کیش یا بگه من با دوستمو دوست دختراش رفتیم کیش میگم چرا این حرفارو میگی میگه شوخی کردم .نمیدونم به همسرم چی بگم و چه رفتاری بکنم .ب خانوادش بگم ک چرا پشت سرش این حرفاست .همسر من خودش طوری رفتار میکنه و همش این بحثارو پیش میکشه من سعی میکنم بهش اعتماد بدم و بگم دوسش دارم .اما هر بار لابلای حرفا و شوخیا این مطالبو میگه . میگم نکنه چون ازدواج مون سنتی بوده و پیشنهاد خانوادش بودم و قبلن میخواسته با کس دیگ رابطه داشته میخواد کاری کنه خودم جدا شم ؟
اخه رابطمون و محبتو عشقمون هم خوبه .
برادرم میگ همسرت نیاز به توجه داره برا جلل توجه اینکارو میکنه .از جایی هم شنیدم ک تو گذشتش عادت داشته با دختر باشه و دنبال خوشگذرونی باشه .
ممنون میشم راهنمایی کنید من موندم باهاش چ برخوردی بکنم
آرزو میکنم جای خیانت ب من این رفتاراش حد اقل برای جلب توجه باشه