سلام ممنون از سایت خوبتون
خواهش میکنم بهم کمک کنید چون امکان اینکه حضوری به مشاوره مراجعه کنم ندارم من دو ساله که نامزد کردم نامزدم موقعی که من رو دیدن و تصمیم گرفتن که جلو بیان باهام صحبت کردن که گذشته خوبی نداشته و دوست های دختر معمولی زیادی داره و بخاطره من دیگه نمیخواد اینجوری زندگی کنه
من هم قبل از ایشون اصلا رابطه عاطفی نداشته ام حتی با جنس مخالف حرف نمیزدم ک اصلا دست کسی هم نگرفته بودم تا حالا
ایشون از من مهلت خواستن تا همه گذشتشون رو پاک کنن و چیزی که من بظاهر دیدم پاک کردن تمام صفحات اجتماعیشون و عوض کردن شماره شون بود که خب باعث شد تلاشش برای من قابل قبول باشه و حس کردم که احساسش واقعیه و جوابم مثبت شد خانواده هارو در جریان گذاشتیم و خب با یه جشن کوچیکی من نشون کرده ایشون شدم
سه ماه اول خیلی خوب گذشت تا اینکه من کاملا از رو کنجکاوی اصلا بخاطر شک نبود فقط میخواستم ببینم چه پست هایی نگاه میکنه تو اینستاگرام وارد صفحشون شدم البته بگم که خودش از قبل به من رمزش رو داده بود و من تا اونموقع نگاه نکرده بودم اون روز از سر کنجکاوی رفتم که دیدم با دوست دختر قبلیش حرف میزنه حرف های عشقی پست های عشقی برای هم فرستاده بودن به طرز وحشتناکی جا خوردم
چند وقت پیش هم منو اشتباها الهام صدا کرده بود که من اونموقع راحت گذشتم ولی بعدا فهمیدم اسم همین دوس دختر قبلیش بوده موضوع رو که باهاش درمیون گذاشتم گفت از سره تفریح اینکارو کرده و بعد از من تا حالا دیگه ملاقاتش نکرده و الان بخاطر من بلاکش کرد و سر و ته این موضوع با یه کادو سر اومد
گذشت تا اینکه دوباره چند وقت بعد دیدم با دختر خاله شون تو تلگرام حرف میزنن که خب برام عجیب نبود چون فامیلشون بود ولی وقتی خواستم چت هاشونو نگا کنم اجازه نداد و گفت احتمالا ناراحت میشی و فقط یکم دلداریش میده همین
این موضوع های کوچیک ادامه پیدا کرد تا اینکه سر و کله دوست معمولیش بخاطر کاری تو زندگیش باز شد خانوم زنگ میزدن به گوشیش و حرفایی مثه پریودم حالم بده دلم درد میکنه و اینا میشنیدم و وقتی باهاش درمیون گذاشتم که از وجود این خانوم حس خوبی ندارم گفت که سه سال باهم دوست صمیمی بودن و حالا نمیتونه یهو بهش بگه برو گمشو ولی بخاطر من سعی میکنه رابطه رو کم تر کنه
باز هم چند وقت پیش بحث یکی از همکاراش که خوشگله تو خونه باز شد و عکسش رو بهم نشون داد و چند روز بعدش دیدم که فالوشون کرده و باهاش حرف میزنه وقتی علت رو پرسیدم گفت فقط خواستم بدونم زمان نهایی پروژه کِیه درصورتی که این رو تو سایت زده بودن و خودم چندبار بهش یاداوری کرده بودم ولی وقتی دید ناراحت شدم بلاکشون کرد و گفت من برا تو میمیرم من آدم خوبی ام اصلا نترس از چیزی و اینا
و تو همه حالات من رو آدم شکاک یا حسودی نشون میده و میگه زیادی داری واکنش نشون میدی!
من واقعا دارم اذیت میشم چیکار کنم؟مشکل از منه؟ یعنی هربار همچین اتفاقی چند روز حالمو میگیره و دستم به انجام کاری نمیره انقد تو سرم فکر و خیاله