سلام خسته نباشید.میخواستم بدونم چکارکنم همسرم بهم وابسته بشه وابرازعلاقه کنه فکرم باشه .چون همش باید ازطرف من باشه محبت وعشق ورزی .قبلا اینطورنبود فکرمیکنم عادی وتکراری شدم براش.بعضی موقعیت های قبلی که پیش میاد دلم برای اونروزاتنگ میشه میگن قبلا چقدمهربون بود قبلا چقدخوب بود اگه دوساعت بهش پیام نمیدادم نگران میشد یا خیلی بیشتربیادم بود ولی حالا اگه دوروزم چیزی نگم نمیادنگران نمیشه‌ یاشب ها موقل خواب کلی صحبت میکرد شب بخیرهای عاشقانه و… اماحالا بدون یک کلمه حرفی خوابش میبره. قبلا چقدمنودوست داشت وقتی میومد بغلم میکردمیبوسیدمنو توبغلش اروم بودم ولی حالا نه خبری ازبوسیدن هاست نه آعوش گرمش. قبلا خیلی خوب بود شب هایی که کنارهم میخوابیدیم تاخودصبح بغلم میکردولی الان پشتشومیکنه بهم ومیخوابه.وقتی قهرمیکردم تامنواشتنی نمیداد نمیخوابید ولی الان….. حاضرنبود حتی یه خراش کوچولو رودستم بیفته ولی حالا……خیلی احساس غمگین وپوچی دارم .وقتی هم بهش میگم تودیکه مثل قبل نیستی چته بامن خودشو ازبحث قایم میکنه حواسشو به جای دیگه پرت نیونه که انگار حرف منو هیچی حساب کرده.نمیشه باهاش حرف زد.بهم گفتن اویزونش نباش فر۱ت بده برای ابرازمحبت ولی اینکارو کردم نشد ننیومد جاهای خالی فضاهای خالی روپرنکرد