خستع نباشید سوالم اینه من با یه دختر ۸ماه تو رابطه بودیم واقاااا همه دوست داریم عاشق همیم جوری که برای هم میمیریم قرار شد ازدواج کنیم من رفتم خاستگاری ولی پدر مادر ایشان گفتن باید استخارع بگیرم ولی استخاره بد در اومد و قبول نکردن ولی من ایشان باهم مخفیانه در ارتباط بودیم ایشان جوری منو دوست داشت که ۲۴ساعت بهم میگفت ولی بعد چند وقت گفت دیگه حس ندارم ینی خیلی وقت ندارم چون تو ناراحت نشی بودم در صورتی که هه میگفت من عاشقتم دوست دارم و… میدونم که پا کس دیگه نیست خوب میشناسمش بهش میگم به چه دلیل مگه حال دلم خراب حالم خوب نیست حتی خودش میگه تو کاری نکردی خب واقعاااا کم نذاشتم براش خودشم قبول داره الان اگه میشه کمک کنید چه کنم خوب بشه