عشق
سلام من یه پشت کنکوریم
درسم هم خیلی خوب بود بچه سر به راهی بودم
تا اینکه عاشق شدم
عاشق یه دختر که تو اتوبوس به طور اتفاقی آشنا شدیم و وارد رابطه شدیم
سال اول کنکور تحملم کرد اما سال اول خراب کردم
گذشت اون رفت و من سال کنکور دوم شروع کردم ولی دوباره پیداش شد نه به شکل رابطه فقط در حد چت …
من فکر خیالش نزاشت زیاد بخونم همش تو فکر اون بودم حتی رفتم دکتر داروی هایی واسه افزایش تمرکز گرفتم ولی نشد….
حالا تو این دوماه اخر این عشق خیلی بهم فشار میاره و از کنکور هم عقب افتادم
تو رو خدا شما منو درک کنید
من چند ساله همش دارم شکست میخورم
پدرم بیماری لاعلاج اعصاب و روان هم داره
بخدا دیگه تحمل شکست ندارم
حتی یبار خودکشی کردم سریع منو بردن دکتر
دیگه ب تهش رسیدم
هیچکس نیست کمکم کنه
هرچی بهش میگم عاشقتم دوست دارم همه چیمی انگار ن انگار
دیگه نمیتونم
ترس بعد کنکور تمسخر همه بی کاری نمیزاره
من پارسال پرستار قبول شدم اما گفتم امسال پزشکی قبول میشم
اما امسال شاید هیچی
اقای مشاور وقتی دارم اینور واس شما مینویسم چشمام از اشک پر و دستم از استرس میلرزه
خودکشی منو راحت میکننه
من ادم با خدایی هییتی اهل نماز شب بودم
اصلا دیونه شدم
تا نزدیک اذان صبح فقط ب مرگ و خودکشی فکر میکنم
دیگه نمیتونممممم
میترسممممم
میترسمممم
از بعد کنکور
توروخدا درکم کنید
من بیمرم بهتره بنظرم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساس ناکامی و ناراحتی و ناامیدی که تجربه می کنید کاملا قابل درک است.
مسلما خود دوران کنکور یک دوران فوق العاده پر استرسی هست و زمانی که با موضوعات دیگری مانند عشق و عاشقی و درگیری در رابطه همراه شود این فشار و تنش چندین برابر می شود.
به خصوص اینکه طبق گفته هایتان سال دوم کنکور را سپری می کنید و به مراتب شرایط باید دشوارتر باشد.
چرا که در هر سال برای رسیدن به هدف موفقیت در کنکور بخشی از نیازهای افراد به تعویق میفتد و مواردی مانند تفریحات و یا وقت گذرانی با دوستان و آشنایان از برنامه ریزی و فعالیت های روزانه حذف می شوند و یا به حداقل می رسند.
در حالی که همین دو مورد جزو نیازهایی هستند که می توانند بر روی کیفیت زندگی و تجربه لذت و خوشی کلی اثر گذار باشند.
با توج به این موارد به نظر می رسد که شما با نزدیک تر شدن به موعد کنکور و با توجه به تجربه شکست عاطفی و از دست دان رابطه تان بسیار حساس و آسیب پذیر شده اید.
افکار منفی زیادی حتما به ذهن شما می ایند که محتوای قضاوت گرانه و سرزنش آمیزی دارند.
اما با توجه به زمان و هزینه ای که برای کنکورتان کرده اید و با توجه به ضرورت و اهمیت زمانی که این موضوع دارد و اثری که در تعیین مسیر شما در آینده تان دارد به نظر می رسد بهترین راه ای باشد که بتوانید این افکار و احساسات ناخوشایندتان را ه اجتناب ناپذیر هستند به بهترین شیوه بپذیرید و سعی نید با وجود این ناکامی ها همچنان بر ادامه مسیر خودتان پایبند بمانید و تسلیم افکار منفی و هیجانات و احساسات ناخوشایندتان نشوید و به این گونه افکار اجازه ندهید مانع شما برای رسیدن به اهداف مهمتان در زندگی بشوند.
اگرچه واقعیت های زندگی گاهی بسیار ناراحت کننده و دردناک هستند و روزگار آن روی خودش را به ما نشان می دهد که ن تنها دوست داشتنی نیست بلکه بسیار هم ناراحت کننده است اما به هرحال این هم بخشی از زندگی و واقعیت است که بهتر است با آن روبرو شده و آن را بپذیرید و با آن نجنگید.
وافعیت این است که گاهی ما به افرادی علاقه مند می شویم و دل می بندیم که آن ها به ما چنین علاقه ای ندارند و چون رابطه یک جاده دو طرفه است و طرف مقابل ما هم ارای قدر انتخاب و اراده آزاد است، اگر به هر دلیلی در این مسیر با ما همراه نشود کاری از ما ساخته نیست جز این که این واقعیت را هرچند دردناک باشد بپذیریم.
بنابراین توصیه به شما ای است که برای مدریت این گونه افکار و هیجانات خودتان به شیوه موثری که نتوانند مانع حرکت شما بشوند، از یک روانشناس یا مشاور کمک حرفه ای دریافت نمایید.
چرا که مسئله شما شاید قابل حال نباشد اما قابل مدیریت کردن است و باید شیوه های موثر آن را بیاموزید.
کاش پول مشاوره رفتن داشتم……
کمکم کنید حالم خوب نیست
خودزنی میکنم
تنها جای دارم دردلمو میگم همینجاست
خانواده ام منو درک نمیکننن.
دیگه واقعا خسته شدم کی این رگ بزنم خدا میدونه…
تنها امیدم کمک شماست