7
علاقه به مرگ
سلام. من 20 سالمه. افسردگی داشتم و حدود 7 ماهه مراجعه منظم به روانشناس و روانپزشک دارم و دارو مصرف میکنم. حالم بعد مصرف داروها خیلی بهتر شد و تونستم زندگیمو که داشت داغون میشد جمع و جور کنم و ادامه بدم و خیلی خیلی کمتر از قبل غمگینم. تو رشتو دانشگاه خیلی خوبی تو تهران درس میخونم و زندگیم ظاهرا خیلی خوبه و فقیرم نیستم.
ولی در تمام این مدتهنوز دلم میخواد بمیرم. بی حوصلم.
دلیلش چیه؟
من خجالت میکشم اینو به روانشناس و روانپزشکم بگم😔 نمیخوام ادم ضعیفی به نظر بیام. ولی تمایل شدیدی به مرگ دارم و میخوام زندگیم تموم شه و آروم بگیرم. حیف که به خاطر احتمال وجود جهنم از خودکشی میترسم. اما خستم از این افکار مداوم درباره مرگ.
سلام به شما دوست عزیز
تمایل به مرگ و حتی داشتن افکار خودشکی از نشانه های افسردگی می باشد و نیاز است که شما در مسیر درمان با روان پزشک و روانشناس خود صادقانه برخورد کنید تا بتوانیم در این مسیر به شما کمک کنیم تا شرایط روحی بهتری را تجربه کنید و مسیر رشدی بهتری داشته باشید.
شما با صحبت در مورد این موضوع می توانید به مقاومتی که در این مورد وجود دارد پاسخ بدهید و روند درمانی بهتری داشته باشید.
ممنونم جواب دادین ولی واقعا برام سخته بهشون بگم. شاید خنده دار باشه ولی یه حس رقابتی تو ذهنمه که میگم من نباید از اونا کم بیارم. چون خود اونام دانشگاهای تاپ بودن مثل من.البته اونام انتظارشون از من زیاده. حتی اولش روانشناسم فکر میکرد من الکی میگم حالم بده. آخه من فعالیتاییو انجام میدم که ظاهرا افراد افسرده اونقدر نباید انرژیشو داشته باشن ولی از درون حالم بده.
من نمیفهمم علتش چیه؟ من حتی قبلا تمرکزم به خاطر افسردگی کم شده بود بعد دارو خوردن و بهتر شدنم خوب شد. ولی بی حوصلم. انگیزه تو ذهنم هست و میدونم باید چیکار کنم ولی حوصلشو ندارم و این منو زجر میده که حتی نمی تونم کاری که میخوام و میتونمو انجام بدم. نمیگم هیچ کاری نمی کنم. میکنم ولی توانایی واقعیم خیلی بیشتر از ایناس.
این منو ازار میده که دیگه مدت هاست نتونستم مثل قبل از افسردگیم سرحال و با انرژی باشم و با علاقه و بدون سختی فعالیتامو انجام بدم.
اونا میگن طبیعیه همه ادما اینطور میشن و انرژیشون گاهی افت میکنه ولی من با دیگران کاری ندارم. من خودمو با خود گذشتم یعنی قبل ۱۸ سالگیم مقایسه میکنم که افسرده نبودمـ
یعنی حتی اگه افسرده نمیشدمم قرار بود اینجور شم؟
اگه طبیعیه چرا قبلا اینطور نبودم پس
چرا قبلا از هفتاد هشتاد درصد توانم برای فعالیتام استفاده میکردم ولی الآن از سی چهل درصدش؟ شاید سی چهل درصد من از خیلیا بالاتر باشه ولی من با بقیه کار ندارم با خود قبلیم مقایسه میکنم
در هرصورت این شرایط برای شما معنا دارد و خب بر عملکرد شما نیز تاثیر می گذارد و اگر قرار است که آنها به شما کمک کنند نیاز است که همه علایم شما را بدانند در هرصورت هر انسانی در حیطه تخصصی خودش می تواند خوب باشد اما خوب بودن یکی به معنای بد بودن و غیر مفید بودن دیگری نیست پس بهتر است از مقایسه کردن خودت با هر فردی خوداری کنید چون هر انسانی در جایگاه خودش با ارزش می باشد.
زمانی که شما اطلاعات دقیق تری در اختیار درمانگر بگذارید می توانید هم به خودتان و هم ایشان برای درمان کمک کنید.
فکر کردن به مرگ رو دلیل قطعی برای افسردگی میدونید!!
ممکنه فرد فقط به مرگ علاقه داشته باشه
اون فرد میتونه «حس رها شدن »و « رهایی» و معلق شدن و بی مسئولیت مطلق شدن و سکوت و تماشای جهان از دور رو تو ذهن خودش بطور کامل و سه بعدی مجسم کنه و ازش لذت ببره دوستانی که اینطور هستن کامل متوجه منظورم میشن. دستیابی به این حس فوق العاده فقط با مردن اتفاق میوفته ربطش ندین به افسردگی
واقعا حس فوق العاده ای هست دوستانی که این حس رو داشتن کامنت بزارن.
درود درود یک فرد سالم به صورت طبیعی به خودکشی فکر می کنند و تمایل و انگیزه زیادی برای ادامه زندگی خود دارند افرادی که درگیر خودکشی هستند معمولاً یا درگیر افسردگی هستند یا اختلالاتی همچون منفی نگری دارند برخی از این افراد نیز آسیب های شدیدی را از دوران کودکی و نوجوانی متحمل شده اند انگیزه های مفرد معنای زندگی اوست و در جلسه مشاوره ما به کمک میکنیم تا بتواند انگیزه های حقیقی را برای ادامه زندگی پیدا کند و زندگی زیبایی برای خود بسازند
من تازه کنکور دادم از بهمن پارسال تا الان بار ها و بار ها دل خواسته که زود تر زندگیم تموم شه .
متاسفانه هنوز زندم و هر روز میل به مرگ بیشتر میشه.راه حلی داره؟
عوامل مختلفی میتوانند باعث میل به مرگ در افراد شوند. برخی از شایعترین علل عبارتند از:
* **افسردگی:** افسردگی یک اختلال خلقی است که با احساس غم و ناامیدی شدید مشخص میشود. افسردگی میتواند منجر به از دست دادن علاقه به زندگی و میل به مرگ شود.
* **اضطراب:** اضطراب یک اختلال روانی است که با احساس ترس و نگرانی شدید مشخص میشود. اضطراب میتواند منجر به احساس درماندگی و ناامیدی شود و در نهایت به میل به مرگ منجر شود.
* **اختلالات شخصیتی:** اختلالات شخصیتی الگوهای پایدار رفتاری و فکری هستند که میتوانند باعث مشکلات جدی در روابط و زندگی شخصی شوند. برخی از اختلالات شخصیتی مانند اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت اسکیزوئید میتوانند با میل به مرگ همراه باشند.
* **ترومات و آسیبهای روحی:** تروما و آسیبهای روحی میتوانند باعث احساس درد، رنج و بیارزشی شوند. این احساسات میتوانند منجر به میل به مرگ شوند.
* **مشکلات جسمی:** مشکلات جسمی جدی مانند بیماریهای مزمن و درد مزمن میتوانند باعث احساس ناامیدی و میل به مرگ شوند.
* **مصرف مواد مخدر و الکل:** مصرف مواد مخدر و الکل میتواند باعث اختلال در قضاوت و رفتار شود و در نهایت به میل به مرگ منجر شود.
اگر فکر میکنید که ممکن است میل به مرگ داشته باشید، مهم است که فوراً به دنبال کمک باشید. میتوانید با یک دوست، عضو خانواده یا درمانگر مورد اعتماد صحبت کنید. همچنین میتوانید با خط تلفن ملی پیشگیری از خودکشی یا یک مرکز بحران تماس بگیرید.
در اینجا چند نکته برای کمک به افراد با میل به مرگ آورده شده است:
* **خودتان را قضاوت نکنید.** احساس میل به مرگ طبیعی است. اگر این احساس را دارید، به این معنی نیست که شما ضعیف یا ناتوان هستید.
* **در مورد احساسات خود با کسی صحبت کنید.** صحبت کردن با یک دوست، عضو خانواده یا درمانگر مورد اعتماد میتواند به شما کمک کند تا احساسات خود را پردازش کنید و در مورد گزینههای خود فکر کنید.
* **به دنبال کمک حرفهای باشید.** یک درمانگر میتواند به شما کمک کند تا دلایل میل به مرگ خود را درک کنید و راههای سالمی برای مقابله با آن پیدا کنید.
* **از خود مراقبت کنید.** مطمئن شوید که به اندازه کافی میخوابید، غذای سالم میخورید و ورزش میکنید.
* **از فعالیتهایی که از آنها لذت میبرید لذت ببرید.** انجام فعالیتهایی که از آنها لذت میبرید میتواند به شما کمک کند تا احساس بهتری داشته باشید و انگیزه خود را برای زندگی حفظ کنید.
به یاد داشته باشید که شما تنها نیستید. افراد زیادی هستند که احساسات مشابهی با شما دارند و میتوانند به شما کمک کنند تا از این شرایط عبور کنید.