سلام من 27 سال سن دارم و حدود دو ساله با آقایی هستم که 30 سالشونه،ما تو این مدت خ شناخت خوبی از همه لحاظ نسبت بهم پیدا کردیم و بهم خ علاقه مند شدیم خیلی .هردو تحصیل کرده هستیم و با خونواده ولی از دوشهر مختلف.البته تفاوت فرهنگی باهم زیاد نداریم و خیلی شبیه هم هستیم از نظر فرهنگی و اعتقادر. شناختی که ما پیدا کردیم دررابطه با همه چیه یعنی اخلاق روحیات هدف زندگی تصمیمات برای آینده و خیلی چیزای دیگه.پدر من دررابطه با ایشون تحقیق کردن و نکته منفی پیدا نکردن .ایشون از نظر مالی هم مشکلی ندارن و توانایی اداره کردن زندگی رو دارن.خونواده من ولی با ازدواج ما مخالفن میگن تو درست انتخاب نمیکنی ،بیشتر حرفشون سر اینه که پسره واسه شهره دیگس و ثروتمند نیس،من حتی خودم شهرشون سفر کردم واقعا مردم خوبی هستن ولی پدرم بخاطر اینکه دوسداره من با پزشک یا فردی که خودش میشناسه و دوسداره ازدواج کنم حتی حاضر به دیدن فرد مورد نظر من نیس.بنده خدا حتی چندبار تماس گرفت و خ محترمانه حتی خونواده منو دعوت کرد به شهرشون ولی پدر من بهش گفت چندبار اره میام حتما ولی زیر قولش زد و حتی بخاطر اینکه من اون فرد مورد نظر خودشو انتخاب کنم مادرپدرم منو بشدت کتک زدن .من از بچگی ارتباط خوبی با پدرمادرم نداشتم کلا هیچ کدوم از خواهرامم ندارن و همین باعث دوریه ما از اونا شده .باهاشون منطقی حرف بزنم اونا با کلی بددهنی جوابمو میدن،با این شرایط ما چیکار باید بکنیم چطور راضی شون کنیم ما هیچ جوره هم از هم دست نمیکشیم چون هیچ دلیل منطقی آورده نشده و اصلا نمیتونن بیارن چون واقعا مردیه که لایق دوست داشتن و زندگیه و میشه یه عمر روش حساب باز کرد و حتی خونواده من حاضر به دیدن شم نیستن و فقط میخوان خودشون انتخاب کنن و من زیر بار حرفشون نمیرم چون زندگیه منه و من باید با اون طرف بتونم زندگی کنم ،توروخدا یه راه حلی بهم بدین خ نیاز به کمک دارم😔😔