1
مرگ
سلام من دختری هستم 25ساله.حدود سه سال پیش با شخصی آشنا شدم که به معنای واقعی عاشقش شدم عشق واقعی یک احساس زود گذر نبود چون اون شخص خیلی مهربون و همه چیز تمام بود.نه تنها من همه ی اطرافیانش او را دوست داشتن و من از تمام حرکات و رفتارش غرق خوشی میشدم اینها رو گفتم تا بدونید چقد برام مهم و دوست داشتنی بود .اما در حدود شش ماه پیش تصادف کرد و فوت شد.من خیلی غم سنگینی تحمل کردم فکر میکردم اگر زمان بگذره دردم کمتر میشه اما روز به روز حس دلتنگی من بیشتر میشه هر چقدر گریه میکنم باز اتش قلبم از بین نمیره گاهی از شدت دلتنگی حس میکنم دارم دیونه میشم و ساعتها گریه میکنم و این گریه ها باعث سردردم میشه و همچنین حس میکنم پر خاشگر شدم لطفا منو راهنمایی کنید.
ممنونم
سلام دوست گرامی
عمیقا از این سرگذشت تلخ متأسفم.
شوربختانه این بازی روزگار هست و باهاش هم نمیشه جنگید.همه ما،هر کدوم ب نحوی عزیزی رو از دست دادیم و این حس تلخ و دردناک رو تجربه کردیم و چاره ای جز پذیرفتنش نداریم.
توصیه میکنم از انزوا خارج بشید،ب هیچ عنوان گوشه گیری نکنید و همیشه در جمع حضور داشته باشید.
همیشه در کنار خانواده باشید و باهاشون ب مهمانی،پارک و مکانهای تفریحی برید.
ورزش کنید (بخصوص شنا)،به کارها یی ک علاقه دارید بپردازید.کلاسهایی رو ک دوست دارید ثبت نام کنید،از جمله کلاس زبان،خیاطی،آرایشگری و … .
ارتباط تون رو با خداوند افزایش بدید و ب خداوند توکل کنید.
از حال جسمی خودتون آگاه باشید و در صورت نیاز ب پزشک مراجعه کنید.
هیچ کسی ب اندازه خودتون نمیتونه کمکتون کنه.باید تلاش کنید دوباره ب زندگی برگردید.
انجام این فعالیت ها و انجام ندادن برخی فعالیت های دیگه الزاما ب معنی فراموش کردن عزیز از دست رفته نیست بلکه فقط ب معنی کمک ب خود در جهت پذیرش واقعه و بازگشت ب زندگی است.پس ب خودتون کمک کنید.