باسلام‌و تشکر دختری متولد ۶۸ هستم لیسانس شاغل و‌فرزند اول پنج سالو نیم است با اقایی متولد ۶۳ ارتباط دوستی دارم بسیار به هم‌نزدیک هستیم و‌علاقه ی زیادی بین‌ما‌وجود دارد اشناییه ما ابتدا با دوستیه کوتاه مدت و بعد خواستگاری رسمی شروع شد اما‌ به علت ترس از متاهلی ازدواج نکردیم الان ماهی یکی دوبار همو میبینیم‌و علاقه ی زیادی‌بینمون هست من دختر‌خیلی محتاطی هستم و هیچکس از رابطمون باخبر نیس و‌این ملاقات هامونو سخت‌میکنه و هردو‌ام‌مشغول کاریم و‌فرصت کم‌پیش میاد و اینا باعث‌شده همیشه دلتنگ باشیم در مورد ازدواج این اقا چون‌پدرشون‌ اعتیاد داره تقریبا مجبورن مادر و خواهرشون‌رو‌تحت تکفل داشته باشند به لحاظ مالی وضعشون بد نیست ولی اداره ی دو زندگی ام‌میتونه سخت باشه وابستگیه شدیدی به‌مادر هم‌دارن و میترسن ازدواج کنن و‌کم‌بیارن و چون پدرمادرشون رابطه ی خوبی ندارن از ازدواج میترسن منم‌ترسایی دارم ولی خیلی کمتر از ایشون
از طرفی میگن دوستتون دارم و میگن تو ازدواج کن ولی میگن پشیمون‌میشیم و سر دوراهی هستند
من گاها موارد ازدواج سنتی با موارد معمولی یا کمی خوب بهم‌پیشنهاد میشه ولی نمیتونم تصور کنم باکسی جز ایشون باشم ممنون میشم راهنمایی کنید