زود انزالی
علاقه به دختر عمو
آخرین دیدگاه‌ها
مشاور در تاثیرات نداشتن رابطه عاطفی و جنسی
مشاور در خودارضایی
مشاور در مخالفت خانواده با ازدواج
مشاور در نیازمند کمک
Maedehkhatoon در مخالفت خانواده با ازدواج
مشاور در مخالفت خانواده با ازدواج
Maedehkhatoon در مخالفت خانواده با ازدواج
مشاور در مخالفت خانواده با ازدواج
Maedehkhatoon در مخالفت خانواده با ازدواج
مشاور در مخالفت خانواده با ازدواج
جستجوی سریع

RSS مشترک خوراک ما باشید
خانهآدرس مراکز مشاورهارسال پرسشآموزش ارسال پرسشجذب متخصص
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به سامانه پرسش و پاسخ مشاور می باشد.

رفتن به نوار ابزار
مشاوره رایگان > مشاوره خانواده
سلام Mohadese1378hz
بیرون رفتن
چگونه می‌توانیم با sppm به شما کمک کنیم؟
سلام وقت بخیر
میخواستم بگم دردمو اگ تونستید کمکم کنید ممنون میشم
من ۲۲ سالمه اسمم محدثه س
۷ سالی عاشق پسر داییم شدم، بعدش با هم با گوشی بهم پیام میدادیم و در ارتباط بودیم ، یعنی مثلا ۳ یا ۴ ماهی دقیق یادم نیس با تلفن خونه زنگ میزدم باهم حرف میزدیم یا پیام میدادیم ، اون موقع من ۱۵ سالم بود و ایشون یک سال و ۳ ماه و ۲۶ روز از من بزرگتره ، و بعد خانواده فهمیدن ، مامانم بلند شد منو زد و داداشمم همینطور ، بابامم دست ب زدنش عالیه و بگم ک ده سال مادرمو از خانوادش جدا کرد و نذاشت نه ما و ن مامانم خانوادشو ببینه ، چون مامانم ۷ سال بجه دار نمیشده و خانواده ی بابام ک جزو روستایی توی درگز بودن ، اذیتش میکردن ، تیکه بهش مگفتن و عذابش میدادن ، ایشون هم با مادربزرکم هماهنگ کرد و پسر بچه ای رو میخره ک خانواده ی فقیرتر ی داشتن
و اون بچه رو ۶ ماه نگه میدارن و بزرگ میکنن ، در واقع بابامم ک از ماموریت میاد(پلیس مبارزه با مواد مخدر بوده و توی اطلاعات بوده)، وقتی برمیگرده فک مکنه بچع مال خودشه
و مادر بچه بعد ۶ ماه میاد و بچش رو پس مخاد ، و شکایت مکنه و بابامو میبرن دادگاه ، اونجا بابام فک مکنه پسره مال خودشه و قاضی رو تهدید ب مرگ مکنه
و قاضی هم اونو میندازه زندان ، اونجا دشمناش از فرصت استفاده مکنن و پاشو روش آب جوش میریزن و پتوشو اتیش میزنن
خلاصه ده سال خانواده مامانمو ندیدیم و کینه ای ک بابام داشت باعث شد در تمام ده سال زندگیش هر کاری بکنع ، مثلا مامانمو بل کمربند میزنه هر روز ، یا راحت خیانت میکرده
ما الان ۴ تا بچه ایم ، من ۲۲ سالمه ، رضامون ۲۰ سالشه ، محمد جوادمون ۱۵ و محمد امین ۱۰
من وقتی پسر دااییمو دیدم ۱۵ سالم بود عاشقش شدم و یه مدت پیام میدادیم و بگم ک روستایی هم بود ایشون و درگز زندگی میکرد ، خلاصه خانواده فهمیدن و منو مخاستن مجبور ب ازدواج با یه پسری ک ۱۵ سال از من بزرگتره بکنن ، و ایشون یزد بود و بابا رفت تحقیق و منم ک گوشی نداشتم ب پسر داییم بگم ، اونم زنگ میزد بابام جواب میداد ، خلاصه که تا یک سال از ترسم زنگی نزدم بهش و گوشی و سیم کارتمم کنترل میشد ، فک مکردم پسر داییم پام وای میسته ، ولی ایشون فک کرده بوده من ازدولج کردم و خبرش پیچید ک نامزد کرده ، خلاصه زنگ زدم با گوشی دوستم تو دبیرستان ، گفتم نامزد کردی؟ گفت اره چطوری تو نامزد کردی منم کردم ، ایشونم تو تهران کار میکرد دو سال ، و گفت اره نامزد کردم و تو خبر ندادی و فلان ، منم گفتم قضیه رو ک گوشی نداشتم و بابام و مامانم بهم بد کردن و ازدواج نکردم ولی اونم مگفت نه تو رفتی یکی دیگ اومد جات ، منم همونحا گریه کردم و بعدم تشنج کردم
خلاصه بعدش هی پیام میدادم بهش هی اون منو پس میزد
بعد وارد دانشگاه شدم و رفتم دانشگاه
قضیه از این قراره که من تقریبا سه سال و نیم پیش، توی گروه دانشگاهمون اد شدم، در واقع یکی از دوستام منو اد کردن ،اونجا با اقایون چت میکردم و یک اقا پسر ک لقبش رو جوکر گذاشته بود، گفت میخوامت و از این حرفا و پراید داشت بعد کلاس اومد دنبالم و منو تا خونه رسوند ، در واقع دوستش هم بود ک جلو نشسته بود و بنده با چادر عقب بودم تنها ، خلاصه تو راه صحبت کردیم و یه مدت چت کردیم من برای این اقا از چهره و لب و صورتم گیف و عکس میفرستم ولی عکس لختی نه، بعد یه مدت این اقا ک دید چیزی از من بهش نمیرسه، گفت دختری رو سراغ نداری ک با من بیاد مسافرت؟ خرجش هم با من هست و بنده ناراحت شدم و گفتم نمخامت و کات کردم ولی ایشون هر دقیقه بهم پیام میداد و من نادیده مگرفتمش ، خلاصه تو اینستا یک اقا پسر دیگ به اسم سعید، ک هم دانشگاهیمم بود بهم پیام میداد تا بالاخره تونست با حرفاش مخ منو بزنه و من رفتم دیدمش ، اون اقای دیگ ک باهاش کات کرده بودم این پسر رو با ماشینش رسونده بود جای من و من نمدونستم ، یک مدت گذشت و این اقا سعید گفت ک بدنت رو در اختیار من میذاری؟ میای باهم سکس کنیم؟ و دخترونگیت رو نمیگیرم ، خلاصه من قهر کردم و چند بار هی اشتی کردیم و یک ماه یک ماه قهر بودیم ، سر اینکه مگفت سکس کنیم و من انجام نمیدادم ، چند بار منو توی پارک مورد اذیت قرار داد و بدنمو دست کاری کرد ولی باز هم دختر بودم و حواسش بود ، یک بارم گفت حالم خوب نیس هوا گرمه بیا خونه و رفتم و کامل منو لخت کرد و مخاست کارشو بکنه من سر و صدا کردم انجام نداد، خلاصه گذشت ، یه بار گفت دوستت رو بیار تا با دوست من یعنی شهریار رل بزنن ، منم دوستمو بردم و چهار تایی بیرون رفتیم، منو و دوستم جلوشون راه میرفتیم ک دوست سعید گفت محدثه یعنی من ، چه رونایی داره چ بدنی داره، سعید هم گفت اره داره، بعد کافه رفتیم اون پسر چشمش رو تمام حرکات من بود ، حتی ب سعید گفت چقدر با وقاره و چقدر خانم نشست رو صندلی، یه بارم تو کافه بهش گفت شما بهم نمیاین ، خلاصه اینم گذشت و شهریار تو اینستا به من پیام میداد و بعد یخش ک باز شد مگفت اون موقع ک کافه رفتیم من متوجه شدم سایز فلان جات اینه ، بدنت سفیدع و از این چیزا ، خیلی از حرفاش اذیت میشدم ، ولی سعید مدونست اون پیام میده، یه بار گفت ک تو که به سعید نمیدی ب منم نمیدی نفر سوم کیه؟ یا مگفت بیا با من رابطه داشته باش من برای لذتت هر کاری مکنم، یه بار گفت بیا ممه بده و من برای اینکه بره، گفتم نه من ندارم و مال من کوچیکه و ایشون گفت حالا نوکش، و بیشرمانه ج داد، سعید همون جا پیام داد و دعوا کرد که من زید جنده م رو نمی گیرم، و باید بیای بدی تا جبران بشه ، من مخالفت کردم و مدتی کات کردیم ، بعدش دوباره برگشتیم و سعید گفت من نمتونم باهات رل باشم چون بعد کات ، پیش دوستام خرابت کردم با شهریار، و من بعدش متوحه شدم که سعید قبلا عکس بدن لختش رو برای دوستم فرستاده و گفته ک شما دخترا چی میخواین به جز سیس بک؟ در واقع با من ک بود هم زمان به دخترای دیگ ام پیام داده بود ، حتی در خواست رل زدن داده بوده و من نمدونستم و وقتی بهش گفتم انکار کرد ، اخرش دعوا کردیم بهم گفت چون بهت میخورد ک بیای بدی ، من جلو اومدم ، و گفت خداروشکر ک زندگیمو باهات خراب نکردم و دروغاتو باور نکردم ، منم گفتم که اگر من سوار ماشین اون اقا شدم اصلا دستمون هم بهم نخورده بود و سعید گفت برام مهم نیس تو انکار کردی ک باهاش رفتی و من نمتونم ، منم گفتم تو هم انکار کردی ک عکس بدن لختت رو برا دوستم فرستادی در واقع تو خیانت کردی ، و اون گفت ک نه اگر فرستادمم قصد کردن ک نداشتم..
اینم بگم که من تو مدتی ک اینستا عکسامو گذاشته بودم ، انواع پسر منو فالو میکردن و منم مشکلی نداشتم ، عکسامو گذاسته بودم ، با پسرا چت مکردم چون از سعید مطمعن نبودم و ایشونم ک دنبال سکس بود، قبلی هم ک جوکر بود اسمش اونم آدم خوبی نبود با اینکه خیلی پیگیرم شد ، با پسرای دیگ هم چت مکردم اون موقع و همه شون هم سکس مخاستن یا مگفتن عکس بدنتو بفرس
چند باری هم موقعی ک سعید مثلا قهر میکرد چون باهاش رابطع نداشتم ، من دو تا پسر رو دیدم فک کنم ، و یکیشون دنبال ازدواج سفید و صیغه بود ، خونه ش هم دیدم و رفتم مخاست رابطه داشته باشه باهاش سریع کات کردم ، قبلی هم ک بدن منو انالیز کرده بود اونم ول کردم
خلاصه دوستم گفت تو خیانت کردی ولی من در واقع دنبال پسری بودم ک قصد ازدواج داشته باشع و منو بخواد
اومدم عکس و فیلم لختی برای سعید میفرستادم ، حتی دوبارم به زور لختم کرد و بهم دست زد ولی خدا روشکر دخول نبود و دخترم
مخام بگم دارم دیوونه میشم ، الانم یه مدته با یه پسری چت مکنم نمیاد ببینمش هی میگه سر کارم
و بهم میگه من دوستت دارم و از طرفی نذر کردم ک بهت برسم
من چکار کنم الان واقعا موندم، خاستکار راه بدم و ازدواج کنم ، در واقع با احساس این پسری ک باهاش چت مکنم بازی نمیشه؟
یک سال و نیمه فک کنم چت مکنیم
چکاز کنم؟
بابامم دست ب زن داره میزنه ، عذابمون میده تیکه میگه بهم و واقعا دارم از خانوادمم میکشم
واقعا کم اوردم
بهم میگن نگو با کسی بودی و دست زده بهت و دختری هنوز ، هیچی نگو خب نگم ک مث سعید میره و میگه تو با یکی بودی دروغ گفتی ک نبودم
چکار کنم دیوانه شدم
و اینکه من هم زمتن ک با سعید بودم و کات میکرد ب خاطد اینکه رابطه نمخاستم … ، دو با سه تا پسر رو دیدم و یکیشون ک مگفت بیا خونه و دیدم دنبال رابطه س کات کردم و بلاک ، یکی هم که دنبال رابطه بود اونم گذاشتم کنار ، و فک مکنم یا نمدونم شاید قطعا خیانت کردم ک بقبه رو هم دیدم و بعد از شناختشون کات کردم ، و اینم بگم دو باری سعید منو لخت کرد ب زور و یه کارایی کرد ولی دخول نبود و من برام شده کابوس و نمدونم چکار کتم ، فک مکنم با اون تبم و بدن و خانواده ازادی ک داشت از دستش دادم از یه طرفم مگم اون از اول دنبال رابطه بوده و من براش مورد ازدواج نبودم و الانم یک سال و نیم خست فک کنم با یه اقا به اسم یونس چت مکنم و در ارتباطم اینترنتی ولی هنوز ندیدمش و نمیاد ببینمش میگع درگیر کارم چند بلرم رفتم ببینمش ولی نشد و نیومد ، موندن الان برم خاستگار راه بدم؟ یا خیانت بهش به حساب میاد و گناهه و نمیشه ،چون نمخام دلشو بشکنم گفته نذر کرده بهم برسه و یه جورایی عادت کردم بهش