سلام
من حدودا یک ماهه که با یک خانوم وارد رابطه شدم . اوایل همه چیز خیلی خوب بود
ایشون به من گفت هنوز رابطه قبلیش به طور کامل تموم نشده ولی این اطمینان رو داد که تموم میشه و نحوه ادامه دادن رابطش با من تقریبا اینو به من ثابت کرد . ولی بعد از چند روز گفت که باید چند روز صبر کنیم تا اون رابطه تموم شه و ما ادامه بدیم . من بیشتر از ۳ روز نتونستم طاقت بیارم و ایشون رو راضی کردم که ما ادامه بدیم تا اون رابطه هم تموم شه.
بعد از چند روز یه بحثی پیش اومد که من ناراحت شدم وارتباط بینمون تا ۱۰ رو قطع شد و بازم من پا پیش گذاشتم و ایشون این ۱۰ روز رو بهانه کرد که کجا بودی و حتما این رابطه رو تموم کرده بودی و دلت تنگ نشدو ازین حرفا و با اینکه من مخالف بودم تصمیم گرفت که رابطه رو تموم کنه .
بعد از ۲ روز دوباره اومد جلو که دلم تنگ شده و ازین حرفا
من مطمئن بودم داره بازیم میده ولی خواستم که بازم قبول کنم
بعد ۲ روز گفت میخوام برم گفتم چرا گفت اول به خاطر اون ۱۰ روز و دوم به خاطر اون رابطه که توموم نشده.
من واقعا نمیدونم هدفش چیه و چی میخواد خیلی گیج شدم
اگه میخواست برگرده به اون رابطه چرا برای من اینهمه انرژی و احساس گذاشت
اگه نمیخواست برگرده چرا بامن تموم کرد
اگه اعتماد نداره چرا همون دفه اول که رفت دوباره برگشت
داستان اون ۱۰ روز انقدر بد نبود که بخواد بزرگ شه . احساس میکنم بهونه کرده چون کسی که کسی رو بخواد این مسئله اونقدر پیچیده نیست که نشه حلش کرد
و از همه مهمتر اینکه بعد اونهمه حرفای عاشقانه و احساس چطور راحت تصمیم میگیره فعلا نباشه .
واقعا گیج شدم و هرچی فکر میکنم به جایی نمیرسم