من دختری 24 ساله خجالتی وساده ام و از خانواده ای فرهنگی با وضع مالی متوسط با اقایی اشنا شدم و باهم کاریو شروع کردیم چند ماه از کارمون نگذشته بود همکارم طوری که راجبه شراکت توافق کردیم عمل نکرد هرچند چون میدیم پولو اگر بهم نمیده برای خود کار خرج میکنه چیزی نگفتم بعدها هم فهمیدم این اقا گذشته نامناسبی داره قبلا هم ی ازدواج ناموفق داره پدرش معتاده و مادرش ولی خودش سیگارم نمیکشه پشتشون حرفای زیادی توی بازار هست ما حین کار بهم علاقه مندم شدیم بعدها فهمیدم این ادم حرفاش نمیشه اعتماد کرد ولی چون بهم اسیب نمیزد بازم باهاش موندم تا اینکه ازم خواست برم خونش از طرفی میدیدم دید اجتماع اطرافم به من چطور شده پیشش نموندم تصمیم گرفتم دوباره کنکور بدم تا شاید جایی معلمی قبول شم الان کارش گرفته و بزرگترشده اون اقا بهم نیاز پیدا کرده ممکنه اگر کمکش نرم کلا کارو ول کنه تازه رفته روی سوداوری من وسط خوندنم برای کنکور به پولم احتیاج دارم ولی اگر برم اونجا باید کنکورو ول کنم از اون دست دختراییم نیستم که دوست دارن ازدواج کنن شخص مناسبیم تا حالا پیدا نکردم به نظرتون چکار کنم?