سلام روزتون بخیر من ۲۹ سالمه و ۲۵ سالگی با همسرم آشنا شدم ازدواج کردیم ، قبل ازدواج مدت ۶ ماه دوست بودیم و بعد از عقد هم دو سال با هم خونه ی مادرشون زندگی کردیم و الان دو ساله که خونه ی خودمون زندگی میکنیم . قبل از عق یا حتی تا اوایل دوره ی عقد شناختی که من از همسرم داشتم یک آدم خیلی مودب و با نزاکت و اهل شعر و کتاب و فرهنگ بود ، چون خود من چنین شخصیتی دارم . از نظر سلیقه ی موسیقایی به هم نزدیک بودیم کتاب برای من هدیه میگرفت ، شعر همیشه میفرستاد و کلا شخصیت ایده آل من رو داشت متاسفانه ایشون بخاطر یه سری مشکلات رو آوردن به قرص مصرف کردن اول تحت نظر روانپزشک اما بعد خودشون سر خود شروع کردن به مصرف متادون ، و تقریبا نزدیک ۳ سال هست که دارن متادون مصرف میکنن ، ۲ سال هم هست که ما زندگی مستقلمون رو شروع کردیم . هر چی پیشرفتیم ایشون تغییر شخصیت دادن ، اصلا انگار که از اول داشتن نقش بازی میکردن . بسیار بد دهن هستن ، دائما با مردم دعوا میکنن و فحاشی میکنن . از نظر فرهنگی و اخلاقی خیلی رفتارهای زشت و ناپسندی دارن . و روز به روز اختلافات ما زیادتر میشه بخاطر مصرف متادون دائما حالت خواب آلودگی دارن تا حدی که این دیگه برای من شده یه کابوس جلوی خانواده و دوستان که میپرسن چرا همسرت همیشه خوابش میاد . البته الان تحت نظر یه پزشک دارن سعی میکنن این متادون رو قطع کنن ولی خب من مطمئن نیستم که خیلی طبق برنامه پیش برن یا اصلا راستشو به من بگن . در واقع تمام معیارهایی که من قبل ازدواج داشتم الان نابود شده و روز به روز نا امیدتر میشم از تغییر مثبت . نمیدونم چیکار باید بکنم مدتهاست به جدایی فکر میکنم . هر وقت بحثی پیش میاد ازش خواهش میکنم تغییر رویه بده وگرنه زندگیمون از هم میپاشه ولی اول یه قول میده از فرداش همون رفتارها رو تکرار میکنه . ایشون مشکلات رفتاری زیادی دارن اما حاضر نیستن از مشاور هم کمک بگیرن من چندبار درخواست داشتم که بیان با هم بریم مشاور ولی متاسفانه موافقت نمیکنن . واقعا خسته و نا امیدم . از طرفی هم چندبار بحث جدایی شده یا میگن که خودکشی میکنن یا من رو با حرفای زشت آزار میدن و متهمم میکنن که حتما پای کس دیگه ای درمیونه .ایشون در سن ۱۱ سالگی پدرشون رو از دست دادن و بعد از ازدواج به من گفتن که خیلی دعوا میکردن و حتی چاقو داشتن و تو دعوا از چاقو استفاده میکردن حتی بعدا من دیدم رو بدنشون چندین جای زخم هست .