مشکلات زناشویی
سلام
من خانم ۲۹ساله ای هستم
سه ساله از عقدمون میگذره همسرم کارش جوریه که ۱۴ روز جنوب ۱۴ روز خونه هست.ایشون
خودشون من رو در محل کارم چند بار دیده بودن و بعد مادرشون رو فرستادن
مرد بسیار خوبی هستن و من ایشون رو دوست دارم اما یکسری در گیری های کوچولو داریم
که زندگیمون رو تلخ میکنه
ایشون یبار با پدر و مادر اومدن خواستگاری و ما رفتیم داخل اتاق و حرفهای کلی زدیم
و بار دوم با برادرو عروسا و کل خانواده اومدن و نشون اوردن و مهریه تعیین شد و مام
تو اتاق صحبت کردیم
بعد گفتن عکس بگیریم کنار هم بشینین که من مخالفت کردم و گفتم جدا بشینیم چون هنوز
معلوم نیست چی بشه بعد یک ماه ما بصورتی پیام باهم صحبت کردیم و من میگفتم همکارام
میگن تلفنی صحبت کنیم ایشون میگفتن ما محرم نیستیم بعد یک ماه ما عقد کردیم
و حتی باهم میخوابیدم و بیدار میشدیم…اما تا تقریبا ده ماه بعدش هم دختر بودم
وازراه های معمول دیگه رفع نیاز میکردیم
ایشون در جلسات حضوری و همون پیامک اعلام کرده بودن که از تاریکی و تنهایی خوششون
میاد و بارها و بارها درباره محل زندگی صحبت کرده بودیم چون من ساکن شمال بودم و در
شهر ایشون در استان سمنان کار میکردم .و ایشون و خانوادش گفته بودن هر جا شما بگین
بعد عقد همسرم گفت بین من و زندگی در شهرتون یکی رو باید انتخاب کنی و همون موقع من
اصرار میکردم که بربم به جنوب که محل کارت اما مخالفت میکرد و میگفت نه
و در همون دوران عقد ما مدام خونه خاله و دایی و… میرفتیم و من بشدت ناراحت بودم
چون هشت ساعت سر کار بودم هشت ساعت هم صرف خواب میشد و بقیم خونه این و اون هدر
میرفت و کلا ۱۴ روز بود
و بخاطر مخالفتهای من برا رفتن به اینور و اونور ایشون قهر میکردن و منم چون تحمل
نداشتم منت کشی میکردم و ایشونم یا محل نمیکرد یا خط و نشون میکشید
من میل جنسیم بنظر خودم بالای و بهش میگفتم من بیست و چهار ساعته در باره این مسایل
فکر میکنم اما ایشون وقتی بهش میگفتم به اون قسمتم دست بزن نمیزد و میگفت دستکش
دستم کنم در حالی که من سعی میکردم قبل پیشش رفتن حمام کنم و تمیز باشم .بخاطر همین
میل من موقع قهر کردنش میرفتم و اشتی میکردم که برخوردش رو گفتم، بارها شده تا صبح
خوابم نره و گریه کنم
الان هم من خودم خودم رو ارضا میکنم و بارها بهش گفتم گناه و تو هم مقصری
ما سریع بچه دار شدیم چون مدام خانوادم میگفتن نکنه بچه دار نشی و طلاقت بدن و ابرو
ریزه بشه
برا همین من از اول اعلام کردم به همسرم که من جلوگیری نمیکنم
حالا ایشون مدام میگن باید قبل ازدواج بیشتر باهم صحبت میکردیم در حالی که من هر چی
فکر میکنم یادم نمیاد که از طرف ما اصراری شده باشه که زود عقد کنیم یا کم صحبت
کنیم ایشون قبل عقد منو بردن با ماشین بیرون و من به ایشون گفتم بابام میگه برین
یجا بشینین حرف بزنین یا اینکه چند بار بهشون گفتم نشونی که اوردین به دستم بزرگه
بریم دوتایی کوچیک کنیم و ایشون گفتن منو تا حالا با یه خانم ندیدن من روم نمیشه یا
تلفنی صحبت کردن هم میگفتن محرم نیستیم
و درباره بچه مدام میگه من نمیخواستم نذاشتی از جوونی چیزی بفهمم و از این حرفها و
من بهش میگم خب خودت جلوگیری میکردی
خلاصه خیلی حرفهای ازار دهنده بهم میزنه واقعا قلبم به درد اومده و ازش سرد شدم
اصلا نمیتونه حتی پنج دقیقه بشیه و جدی صحبت کنیم و مشکلاتمون رو حل کنیم
من خستم و واقعا حس میکنم کم اوردم دلم میخواد باهاش بشینم و ساعت ها صحبت کنم
یکبار من قهر کنم او ناز منو بکشه انگار براش پاشیدن این زندگی مهم نیست فقط اگر
مقصر پاشیدنش من باشم کافیه که بره
ایشون و خانوادش اصرار دارن که من تند تند برم و زنگ بزنم بطوری که سه روز از رفتن
همسرم میگذشت مادر همسرم پیام میدادن که چرا نیومدی چرا حالی نپرسیدی و گلایه و
میرفتمم اخم میکردن..و تمایل من به اینکه دو تایی باهم باشیم و این رفت و امد ها
اجازه نمیداد من رو ازشون دلزده کرده خانواده خوبین ولی من اهل رفت و امد نیستم و
اونا دوست دارن هر روز باهم باشن و پسرشون هم گفته بود از تنهایی و تاریکی خوشم
میاد و الان برعکس شده دو دیقه تنها نمیتونه بمونه
حالا من چیکار کنم با همسرم رابطم بده مدام در ذهنم باهاش درگیرم
احساس شکست میکنم
سلام به شما دوست عزیز
احساسات و سردرگمی که در آن قرار دارید قابل درک می باشد اما دقت داشته باشید که تمرکز بر گذشته کمکی به شما همسرتان جهت بهبود زندگی مشترک نمی کند و اینکه شما و ایشان هرکدام بخواهید که دنبال مقصر باشید که بین شما دو نفر در دوارن عقد و یا تصمیم گیری برای بچه دار شدن و… کدام مقصر بوده اید و یکدیگر را سرزنش کنید تنها بحث های بیشتری ایجاد می شود و تمایل به بودن باهم را کاهش می دهد .
دقت کنید که هردوی شما در اینکه در دوران نامزدی به شناخت بیشتری نرسیده اید و مشاوره پیش از ازدواج را ردیافت نکرده اید هردویتان به یک اندازه مقصر هستید چون اجباری برای انتخاب هیچ یک از شما وجود نداشت است و هریک از شما با دیدن رفتارهای فرد مقابل می توانست مخالفت کند .
در مورد تولد و داشتن فرزند نیز بهتر بود که با مشورت باهم و درک شرایط روحی و اقتصادی و برنامهایتان با مشورت باهم اقدام می کردید و اینکه بخواهید تصمیمات و زندگی مشترکتان را با دیدگاه و نگرانی های دیگران پیش ببرید برایتان آسیب زا می باشد .
اما مسئله مهم شرایط فعلی شما و همسرتان می باشد که دیگر نه در دوارن عقد هستید و نه می توانید زا بارداری و داشتن فرزند جلوگیری کنید و نیاز است که در زمان مناسبی با رعایت یک سری موراد در مورد آینده خود صحبت کنید .۱٫ زمانی را برای صحبت انتخاب کنید که همسرتان در کنار شما باشند و از نظر روحی در شرایط بهتری قرار داشته باشند ۲٫ به دنبال مقصر نباشید ۳٫ از صحبت در مورد گذشته و برگشت به آن خوداری کنید ۴٫ احساسات مثبت و بعد احساسات منفی را بیان کنید ۵٫ از صحبت در مورد خانواده ها خوداری کنید ۶٫ به یکدیگر فرصت صحبت بدهید با توجه به مورادی که بیان شد سعی کنید با ایشان صحبت کنید تا هم احساسات و نیازهای خود را با ایشان در میان بگذارید و هم اینکه برنامه ایشان را برای ادامه زندگی مشترکتان جویا شوید تا هردوی شما بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید در کنار این موراد بهتر است شما و همسرتان یک دوره زوج درمانی را تجربه کنید تا بتوانیم با بررسی شرایط روحی ، دیدگاها ، سبک رفتاری ، توقعات و… هردوی شما در این مسیر به هردویتان در ادامه کمک کنیم.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۵۸۹۵
یک کلام میگفتین مقصر منم دیگه 😊
میگم پنج دیقه نمیتونه صحبت کنه بعد شما شرط و شروط گذاشتین ، بخدا منم میفهمم
ایشون به گفته خودشون بیشتر تمایل دارن یهویی براشون اتفاق بیفته هز چیزی
ممنون از مشاورتون
من از خودمم ناامید کردین
شما میگید گذشته رو به وسط نیارم اما ایا کسی که تصادف کرده معلول شده میتونه بدون رفع معلولیت زندگی با همون کیفیت عالی رو داشته باشه تا نتونه مسئلهمعلولیتش رو برای خودش حل کنه
اگه ما گذشته رو برای هم دیگه حل و فصل نکنیم چطور ارامش داشته باشیم با هزاران سو تفاهم
صورت مسیله رو مگه میشه پاک کرد
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساس ناراحتی و ناکامی شما کاملا قابل درک است.
اما به نظر می رسد شما از همان ابتدا خواسته ها و نیازهایی داشته اید که بدون پیگیری از کنار آنها گذشته اید و رفتارهایتان را به جای آنکه بر اساس نیازها و خواسته ها و مدل رفتاری و سبک زندگی خودتان نتظیم کنید، بر اساس خوشایند دیگران پیش رفته اید و به همین دلیل ناکامی های پی در پی را تجربه کرده اید که اکنون از تحمل شما خارج شده است.
حتما خودتان هم توجه کرده اید که هر کسی در شرایطی که در رابطه اش ایجاد می شود سهم و نقشی داشته است و هرکسی باید سهم خودش را در رابطه انجام دهد و اگر موضع منفعلانه اتخاذ شود اوضاع به مرور بدتر و ناخوشایندتر از قبل خواهد شد.
معمولا زمانی که ما به مسئله ای برمی خوریم هرکسی ممکن است با توجه به باورها و ارزشها و یا افکار و خواسته هایش پیشنهادات و یا راه حل هایی ارائه دهد اا این ما هستیم که از بین آنها گزینه ای را که مورد نظر خودمان است باید انتخاب کنیم.
اشاره به این نکات بسیار لازم و ضروری است چرا که با توجه به گفته هایتان مدام به خواسته ها و توصیه ها و حرفهای اطرافیانتان اشاره کردید و انگار آنها بریده و شما دوخته اید و هیچ نقشی هم نداشته اید.
در حالی که تا زمانی که سهم و نقش خودتان را نپذیرید نمی توانید در مسیر نیازها و خواسته ها و اهدافی که در زندگی دارید اقدام موثری انجام دهید.
درباره شغل اقماری هم مسلما چالشهای خاصی وجود دارد و خانواده هایی که به این صورت زندگی می کنند حتما لازم است مهارتها و تونمندی های بیشتری را به دست آورند چرا که مواردی مانند مدیریت زمان و مدیریت رابطه با توجه به سبک خاص زندگی اقماری اهمیت دو چندان نسبت به سبک زندگی های معمولی می یابد و چون شما هم خودتان کار تمام وقت دارید اهمیت این موضوع بیشتر هم خواهد شد.
درباره اینکه برای برآوردن خواسته ها و انتظارتتان تا کنون چه اقداماتی انجام داده اید و چه گامهایی برداشتید توضیحی ندادید اما رفتارهای قضاوتگرانه و سرزنش گرانه برچسب زدن و غر زدن و قهر و بی توجهی و پرخاشگری هیچ یک راه به جایی نمی برد و تنها شیوه موثر گفتگو است.
گفتگویی که در آن هر کسی از ادراک و احساساتش درباره موضوع مورد اختلاف صحبت کند و بعد انتظارات و خواسته های دو طرف مطرح شود و خیلی واضح از شوی خود افراد توضیح داده شود و طرف مقابل هم خودش را مسئول و متعهد بداند که خوب گوش دهد و حتی در مواقعی همدلی کند و در نهایت که ادراک مشترکی درباره مشل مورد نظر شکل گرفت بر سر یک گزینه ای که مورد توافق و رضایت نسبی هر دوطرف باشد توافق صورت گیرد.
چنین فضایی باید فعالانه ایجاد شود و اگر سبک زندگی تان را به گونه ای تنظیم کرده اید که این موضوع در آن جایی ندارد بهتر است هرچه سریعتر در این مسیر اقدامات موثری انجام دهید.
اگر هم احساس درماندگی و سردرگمی تان بیشتر از حدی است که راه حلی به ذهنتان برسد یا خلق بسیار پایینی را تجربه می کنید که انگیزه حرکت را از شما دریغ کرده است بهتر است هرچه سریعتر برای دریافت کمک حرفه ای در این زمینه اقدام نمایید و با مراجعه به یک روانشناس راهنمایی های تخصصی و مداخلات لازم را دریافت نمایید.
یک زوج درمانگر هم می تواند به هر دوی شما برای ترمیم رابطه و بهبود کیفیت زندگی مشترکتان کمک بسیار موثری کند که به شما توصیه می شود با توجه به شرایط موجود در رابطه تان حتما برای دریافت راهکارهای موثرتر به زوج درمانگر مراجعه کنید.
ممنون ااز پاسختون
متاسفانه بارها و بارها به ایشون گفتم که بریم مشاوره اما ایشون هر دفعه میگن من خودم به همه مشاوره میدم .بیمه ایشون پول مشاوره هم در حدی پرداخت میکنه
در هیچ یک از مسایل و مشکلات همنیطور که گفتم حتی پنج دقیقه نمیشینه صحبت کنیم
بارها و بارها درباره برنامه و آینده از ایشون پرسیدم اما هیچی
بارها و بارها میگن من بچه نمیخواستم ولی هر ماه منتظر که بچه دوم رو باردار باشم ..میگه دو تا باهم بزرگ بشن خیلی خوبه
الانم خودشون جلوگیری میکنن و من فقط در صورت شک قرصی اورژانسی میخورم خنده دارش اینه که منتظر یهویی باردار شده باشم نه اینه برنامه ای ریخته باشیم تازه با این جلوگیری ها نمیدونم منتظر چیه
مشکل اینه که اصلا حرف نمیزنه که ببینم فلان کار درسته یا نه…اگه درباره بچه مشکل داشت مثل الان خودش جلوگیری میکرد و یا درست و درمون آعلام میکرد من راضی نیستم
بخدا ۱۴ روز نیست تاکید میکنه من باید چادر سرم باشه منم بر خلاف میلم بدون رضایت ایشون حتی در ۱۴ روزی که نیستن هم چادر رو بر نمیدارم چه برسه مسئله به این مهمی که بچه، من خلاف حرفش کنم و بدون رضایت باشه
بارها به ایشون گفتم من نیاز دارم کلامات محبت آمیز ، اینکار و اون کار کنی اما انگار یه سدی جلوشه نمیتونه
شما میگین دنبال مقصر نباید بود اما این منم که دارم نابود میشم بقیه هیچ مشکلی ندارن
مدام دارم با بقیه خانواده خودم مجادله میکنم که تو زندگیمون ندن
من از همسرم ، از بچم هیچ کدومش در حین اینکه دلم نمیخواد هیچ کدومشون رو از دست بدم اما دوستشونم ندارم من بچمو دوس ندارم
با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
با توجه به گفته های شما احتمالا ایشان از مسائل و مشکلات اساسی درونی رنج می برند و ممک است نیازمند مداخله حرفه ای باشند ولی شما نمی توانید ایشان را مجبور به انجام کاری کنید.
همانطور که قبلا هم عنوان شد تنها راه موثر در اینگونه موار گفتگو است و اگر شما با در نظر گرفتن نکات لازم و مهم به هنگام گفتگو، یعنی پرهیز از سرزنش و قضاوت و غر زدن و تحقی و توهین، این مسیر را رفته اید و به نتیجه دلخواهتان نرسیده اید و ایشان حاضر به گفتگو نیستند، بهتر است از یک متخصص کمک حرفه ای دریافت نمایید و به یک زوج درمانگر مراجعه کنید.
به ایشان در یک فرصت مناسب بگویید ک قصد دارید با او درباره زندگی مشترکتان صحبت کنید و بعد بدون پرخاشگری یا ناراحتی یا سرزنش و قضاوت ایشان، احساسات ناخوایندتان را توضیح دهید و بگویید که فکر می کنید برای بهبود زندگی تان بهتر اس از یک متخصص کمک بگیرید تا بتوانید کیفیت زندگی تان را بهبود دهید و اینکه رابطه تان اکنون آنچیزی که شما می خواهید نیست و باعث شده در اکثر مواقع احساسات بدی را تجربه کنید و از او هم متقابلا بپرسید آیا ایشان به این زندگی و از رابطه تان رضایت دارند و آیا فکر نمی کنند می توانند کیفیت بهتری را تجربه کنند.
و متقابلا به ایشان اجازه دهید دیدگاهشان را بیان کنند و حتی در صورت لزوم به ایشان همدلی دهید و بعد خواسته و انتظارتان را از ایشان بیان کنید.
پیشنهاد ما به شما این است که حتی اگر ایشان از ابتدا مخالف بودند برای مراجعه به زوج درمانگر، خودتان به تنهایی اقدام نمایید و توصیه های لازم را دریافت نمایید.
همچنین با توجه به اینکه مددام سرزنش می شوید و درون رابطه احساس ازرشمندی دریافت نمیکنید احساستان در برابر همسر و فرزندتان کاملا قابل درک است اما بهتر است به جای تمرکز بر خود مشکل، بر این تمرکز کنید که چگونه می توان در جهت داشتن یک زندگی و رابطه بهتر گام های موثری بردارید و به گزینه های موجود برای حل مشکلاتتان فکر کنید.
درست مانند همین که اینجا پیام گذاشتید و این پیشنهاد سیستم خلاق ذهن شما بوده است و فط زمانی فعال می شود که به جای مشکل بر حل آن متمرکز شوید.
در اینکه شما دارید اذیت می شوید و از وضعیت موجود ناراضی هستید هیچ شکی نیست، برای همین بهتر است مسئولیت خواسته ها و نیازهای معوق مانده تان را بر عهده بگیرید و خودتان به خودتان کنید و اقدام موثری برای حل آن انجام دهید.
اصلا شاید لازم باشد مهارتهای جدیدی بیاموزید تا بدانید چگونه از مرزها و حریم شخصیتان در زندگی مشترکتان دفاع کنید یا چگونه به شیوه موثری خواسته هایتان را پیگیری کنید که تمام اینها نیازمند ارزیابی و بررسی دقیقتری خواهد بود.
پس توصیه می شود برای دریافت درمان حتی اگر ایشان بعد از درخواست و ارائه پیشنهادتان راضی نبودند، خودتان به تنهایی اقدام نمایید چرا که اکنون خلقتان هم بسیار پایین است و نیازمند کمک هستید تا خلق و هیجاناتتان در ابدا کمی باثبات شود تا بتوانید گامهای موثری در مسیر خواسته هایتان بردارید.
سلام
خیلی خیلی مممنونم از توضیحاتتون
بلهدرست گفتین باید مهارت های جدیدی یادبگیرم هم من هم همسرم و باید تلاش بیشتری کنم شاید طرز حرف زدنم از دید خودم بدون بی احترامی و سرزنش بود اما از نظر همسرم یا کسی دیگه اینجور نباشه
هر چند بارها بهش گفتم هر خواسته ای داری ،نظری بهم بگو یا بهمپیام بده اما بی فایده بود
اما مممنونم صحبت هاتون من رو بیشتر ترقیب کرد حتما پیگیر یک فرد متخصص برای حل مشکلات بگردم
خیلی خیلی مممنووونم