با سلام.خانمی 25 ساله هستم که حدود5ساله با همسرم ازدواج کردم و سه ساله زیر یک سقف هستیم.از ابتدای ازدواج وقتی مشاجره ای پیش می آمد ایشون به خانواده من توهین میکردند و جای خوابشون و جدا میکردن اما الان حدود یک ساله که شبها ی مشاجره خونه نمیان.خیلی کینه ای هستند به طوری که نصف وقت روزشون تو دادگاه ها میگذره.بسیار لجبازند.خیلی منو تحقیر میکنند و با وجود حق تحصیل و حق کار از هردو منو محروم کردند.ومشاجره های ما اکثرا مربوط به احقاق حقوق منه که از نظر ایشون در اسلام برای این حقوق من جایگاهی وجود نداره.یعنی من نباید بپرسم ایشون شب و کجا خوابیدن یا….هرچندوقت یکبارهم دعواهارو به محیط خوانوادگی خودشون میکشن.به طوری که روابط من با خانواده ایشون هم دچار مشکل میشه.در ضمن یک سال و نیم هست که درحال درمان نازایی هستم و خودم هم استرس زیادی دارم و به آستانه تحملم پایین آمده است.مورد آخر که منجر به قهر سه روزه ایشون شده اینه که اصرار داشتن که مادرشون چون گفتن میخوان بیان داخل اتاق درمان من تا از نزدیک شاهد درمان من باشند این منو خیلی ناراحت کرد و گفتم دلیلی نداره خود شما حضورتون کفایت میکنه.کمااینکه من خانواده ایشون و از قبل در جریان کامل پرونده پزشکی قرار دادم.همین منجر به کشدارشدن و توهین ایشون به خانواده من و متقابلا درمورد خانواده ایشون من حرف زدم اما توهین نکردم.حالا سه روزه قهر کردند و به خانواده شون گفتن من بهشون توهین کردم.واقعا مستاصل شدم با این اخلاق های همسرم و از طرفی آستانه پایین تحمل خودم چه کنم.ایشون حاضر به مراجعه به زوج درمانگر هم نیستند و خودشون و از هر روانشناسی روانشناس تر میدونند.ممنون میشم راهنمایی بفرمایید