با سلام
من 34 سالمه و خانمم 33
هر دو تحصیل کرده رشته مهندسی
خانواده من معمولی و خانواده خانمم نسبتا مذهبی
هر دو خونواده در ابتدا مخالف ازدواج بودن و همین باعث شد تا من ناراحت شدن های مکرر خانمم رو به حساب این بذارم که از این رابطه مطمئن نیست
اما الان بعد از گذشت چهار سال دیگه خسته شدم از این داستانا
الان رابطم با دوستا و فامیل قطع شده چون همیشه یه چیزی از توش در میومد
هر دفعه یا میگفت تو به من توجه نکردی یا میگفت یکی یه چیزی به من گفته ناراحت شدم
تازگیا هم هر حرف پدر مادرم رو هم باید کلی راجع بهش توضیح بدم که ناراحت نشه
واقعا حس میکنم دیگه همه گنجینه عاطفیم رو خرج کردم و دیگه حوصله این جریانوندارم
به نظرم همه اینا ناشی از اعتماد به نفس کمشه از هر چیزی ناراحت میشه و انتظار داره منم عکس العمل نشون بدم و میگه تو طرف منو نمیگیری
خواهشا راهنمایی کنید من چکار باید کنم
هر راهی رو هم تست کردم
از 4 ساعت حرف زدن و توضیح دادن و محبت درمانی گرفته تا سکوت تا دعوا