1
مشکل زناشویی و خانوادگی
من و همسرم از هم دوریم و اون داخل یکی از شهرستان ها کارگاه داره و من برای دانشگاه شهر هستم حالا همسرم بهم میگه که برم شهرستان زندگی کنم من اصلا دوست ندارم و دانشگاه داره و بین اینها از دخالت های مادرم خسته شدم همش بهم میگه بهش زنگ بزن بهش اینو بگو اونو نگو یا میگه باید چت هاتونو بخونم اگه بهش نشون ندم گریه میکنه و خیلی بد باهام رفتار میکنه نمیدونم چیکار کنم
سلام به شما دوست عزیز
ببین عزیزم زمانی که شما ازدواج می کنید یعنی مسیر زندگی مشترک را پذیرفته اید خب اینکه هریک از شما در شهری جدا زندگی کنید هیچ کمکی به زندگی مشترک شماها نمی کند.
در این مسیر بهتر است اگر ازدواج کرده اید با مشورت باهم در مورد اینکه کجا زندگی کنی که سازندگی و رشد بیشتری برای هردویتان و زندگی مشترکتان داشته باشد تصمیم گیری کنید و اگر هم ازواج نکرده اید نیاز است که در زمان فعلی در این مورد فکر کنید و تصمیم گیری کنید.
در هرصورت دور ماندن در این شکل را به شماها توصیه نمی کنم.
در مورد ارتباط با مادرتان در این مورد بهتر است در کنار احترام به ایشان و بیان اینکه نگرانی ایشان را درک می کنید بهتر است به هیچ عنوان چت هایتان با همسرتان را به ایشان نشان ندهید و در کنار اینکه این بکن و نکن ها را در قالب مشورت در نظر بگیرید و سعی کنید که براساس شرایط خودتان و همسرتان در این مورد تصمیم گیری کنید.
موضوع مهمی که وجود دارد این است که شماها بتوانید در کنار احترام به خانواده ها مسیر زندگی مشترک خودتان را طی کنید و در کنار اینکه حریم خصوصی زندگیتان را حفظ کنید اگر دائم بخواهید در مورد همه چیز صحبت کنید و یا پیام هایتان را مادرتان بخوانند خب شما خودتان به ایشان اجازه دخالت داده اید.