با سلام من شش ماه ازدواج کردم و با یه دختر خانم 29 ساله از یه خانوائه متوسط مثل خودمون همسر انتخاب کرددم من خودم 33 سالمه و کارمندم وضعیت مالیم یکم بهم ریخته است ولی سعی کردم اثری رو زندگی من نداشتع باشه ناگفته نمونه من 2 سال از جداییم گذشته که ازدواج کردم همسر من از ابتدای ازدواج با فرزند داشتن من مشکل داشتند فکر میکردند قرارع بچه با ما زندگی کنه ولی من به ایشون گفتم که همچین شرایطی نیست و من مقداری از هزینه زندگی پسرمو تقبل کردن که البتع چون حضانت پسرم با منه
من این نکته رو از این خانوم پنهان نکردنم و با صداقت از این مسایل سخن گفتم ایشون متوجه شرایط من بودن و از دیدار من با پسرم مطلع بودند و من هفته ای تا ده روز پسرمو میبینم و خیلی مراجعه و رابطه ندارم به نظرم این هفته و ده روز ممکنه از نظر خیلیها کم باشه در مجموع ایشون الان به این نتیجه رسیده بعد شش ماه که من حیف شدم و حروم شدم و ظاهرم رو دوست ندارع و مرد قد بلند میخاد یه مرد جووان چیزهایی از این دست من براش هزینه میکنم کادو خریدم گردش بردم ولی چند وقته حس میکنم ایشون دارند منو مدام تحقیر میکنند
من خیلی ایشونو دوست دارم و همیشه با احترام رفتار میکنم ولی ایشون به من کم اعتماده و همه مردها رو مدتیه میگه بد چشم و حیض و.. هستند حتی من
در اخرین اقدام و سختگیرانه ترین میگه باید قید دیدار با بچه ات رو بزنی و دیگه نبینیش – نفقه ندی دیدار نکنی در صورتی ک مداوم گیش از ازدواج ما حتی پیش بینی کردیم ممکنه بچه رو مادرش به ما بسپاره و با این علم جواب مثبت بدن و منم میدونستم این اتفاق احتمالش خیلی کمه ولی در نظر گرفتم اینو که ممکنه اتفاقی برا ماد فرزندم بیفت که مجبور به مراقبت بشیم راهنمای که من میخام اینه که من نمیتونم قید دیدار با فرزندمو بزنم چون پدرش هستم و از همسرم خواستم همونطور که پیش از ازدواج توافق داشت من بچه رو ببینم و رابطه باهاش داشته باشم ولی ایشون میگه منو بیشتر دوست داری یا بچه رو باید انتخاب منی وگرنه طلاق
از یه طرف من دوستش دارم ولی بچه ام و اینده اش هم مهمه موندم چکار کنم