3
نفرت از خود
دختری بیست و پنج ساله هستم که مدت هاست از خودم متنفرم
راهی برای کمک به خودم پیدا نمیکنم. کتاب های زیادی خواندم، و به مشاوره هم رفتم
اما همچنان نمیتوانم خودم را تحمل کنم. بعضی وقتها این حس بقدری است که دلم میخواهد به زندگی خاتمه دهم. از هیچ کدام از کارهایم احساس رضایت ندارم و آنطور که خانواده ام میگویند شدیدا از خودم نقد میکنم. به همین دلیل تمام فعالیت هایم نیمه کاره رها می شوند و این خودش بر نفرت من اضافه میکند. دلم نمیخواهد بیشتر از این زنده بمانم
سلام
میشه بگید چرا از خودتون متنفرید؟
آیا دلیل خاصی دارید؟آیا مشکلی دارید؟آیا نقطع ضعفی دارید؟
قبلا مشکل کمالگرایی داشتم و این مشکل اینقدر پیچیده شد که الآن فقط از خودم متنفرم و اصلا نمیتونم خودمو تحمل کنم. همه حرفه هام بی سرانجام موندن و دیگه توان برای فعالیت ندارم و هیچ چیز خوشحالم نمیکنه. به همه آرزوهایی که در کودکی داشتم امسال رسیدم اما هیچ کدوم خوشحالم نکرد. چون اینا دستاوردهای من نبودن. اینا دستاورد خانوادم بودن که با سخاوتمندی بهم بخشیدن… الآن بیشتر احساس عذاب وجدان دارم و شدیدا غمگینم. من به هیچ دردی نمیخورم. واقعا دلم میخواد زنده نباشم.
تنفر از خود
زنده گی پُر از نفرت از خود مانند زنده گی کردن با یک زورگوی داخلی است.
این زورگو هر لحظه انتقاد و قضاوت میکند و شخص را مجبور میسازد تا خود را بی ارزش، ناموفق، بد، بدقواره، کثیف.
چاق، بدخواه یا عجیب و غریب تلقی کند. این زورگوی باطنی شخص مصاب را معتقد میسازد که مردم در اطراف او را همین طور میدانند.
این ممکن است اضطراب و احساس عدم تحمل در برابر وجود یا شخصیت خود را سبب گردد.
نفرت از خود در اثر چرخهٔ منفی خودباوری ناقص که شاید به چندین چیزهای مختلف بستگی داشته باشد.
بوجود میاید، بطور مثال حادثه یی در دوران کودکی یا در زندگی قبلی که شخص را معتقد میسازد .
که او نسبت به دیگران از ارزش کمتری برخوردار است و اینکه او ناقص و عیب دار است و دوست داشتنی نیست.
نفرت از خود شاید علامت و نشانی سایر اختلالات همچو افسردگی یا اختلال شخصیت دارای بی ثباتی هیجانی نیز باشد.
وقتی احساس نفرت از خود و اضطراب بسیار قوی شود، خطر اینکه شخص مصاب برای مهار کردن یا آرام کردن احساسات ناگوار .
و ناراحت کننده خود به رفتار های مخرب بپردازد، بوجود میاید. به خود ضرر رساندن یا به شیوه دیگری خود را بریدن، ممکن است.
یک راه برای کاهش اضطراب باشد ولی در عین حال ممکن است شخص مصاب این کار را به منظور مجازات نمودن بدن خود انجام دهد.
اشخاص که به نفرت از خود دچار هستند، فکر میکنند که بدن به تزکیه نیاز دارد.
اختلالات خوردن و سوء مصرف الکول و مواد مخدر از جمله سایر شیوه های حمله به بدن به شمار میرود.
اینکه حتی افکار خودکشی برای شخص مصاب پیدا شود، خارج از امکان نیست.
نفرت از خود و ویرانگری میتواند سبب کناره گیری و گوشه گیری شود.
از طریق انزوا شخص مصاب وضعیت و رفتار های خود را پنهان مینماید.
احساس شرم که وضعیت را وخیم تر میسازد، در بین افراد مبتلا به این اختلال شایع است.
ممکن است شخص مصاب فکر کند که او قابلیت و شایستگی این را ندارد که از سلامت بهره مند باشد.
ممکن است این باعث شود که او از مراقبت از خویشتن دست بکشد.
یا شاید از چیزهای که برای سلامت روحی و بدنی مفید میباشند، خودداری کند.
بطور مثال غذای خوب، خواب درست، ورزش یا معاشرت اجتماعی.
بعضی اوقات تمام افکار منفی نسبت به خویشتن شاید واقعی احساس شوند .
و گویا راه دیگری به جز ادامه به آزار و مجازات خویشتن وجود ندارد ولی این مغز است که فریب میدهد.
دیگر راه های بهتر برای مهار نمودن این احساسات وجود دارند که در دراز مدت شخص مصاب را به سوی سلامت جسمی و روانی سوق میدهد.
آسیب رساندن به خود شاید احساسات ناراحت کننده را برای چند لحظه آرام سازد ولی در درازمدت راه حل نتیجه بخشی نیست
بهترین بدیل آن مراقبت و مواظبت از خود و به خود مهربان بودن است.
جرأت کردن و چگونگی وضع سلامتی خود را با دیگران شریک ساختن شاید احساس تنها و بی کس بودن را کاهش دهد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه