واژینیسموس
سلام. هفت سال است که ازدواج کردهام و با همسرم مشکلات زیادی از سر گذرانده ام. از بیکاری و بیپولی، تا افسردگی و اختلال نارسیسیسم در ایشان. در این مدت به ندرت رابطه جنسی داشتیم. آنقدر در خودش فرو رفته بود که نمیتوانست حتی ارتباط کلامی موفق و ساختارمندی با من شکل دهد. حالا مدتی است که درمان را شروع کرده و سعی میکندزندگی را نجات دهد، اما انگار من تهی شدهام و خسته. نمیتوانم در هیچ عرصهای اورا بپذیرم و به واژینیسموس ثانویه هم دچار شدهام. پیش مشاور میروم، اما به مشاور من اعتماد ندارد. کلا فکر میکندراه حل همه چیز را میداند. پذیرفته برای کمک به درمان این مشکل من هرکاری بگویم انجام دهد. اما اصلا نمیدانم باید این مسیر را چطور پیش ببرم و او را کجای ماجرا همراه کنم و چه کار کنم. . فقط میدانم هیچ چیزی خوب نیست و حال خودم از همه بدتر.
لطفا راهنمایی کنید و راهکار بدهید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
با توجه به تشخیص گذاری هایی که در مورد همسرتان صورت گرفته است این بی اعتمادی به افراد دیگر می تواند به دلیل مشکلات خودشیفتگی ایشان باشد .
بهتر است با توجه به مشکلات زناشویی شما در مسیر درمان ایشان به کمک مشاور برای بررسی دقیق اقدام کنید چون این مشکلات بر روند کاری یکدیگر تاثیر دارد و بهتر است در یک مسیر بررسی شود .
سعی کنید که با توجه به اینکه ایشان در مسیر مشاوره هستند آرامش خودتان را حفط کنید و خودتان نیز مسیر مشاوره را به صورت کامل طی کنید .