پسر 6 ساله
با سلام، پسر من به تازگی 6 ساله شده و مهر ماه به کلاس اول می رود. مربی پیش دبستانی اش میگه از لحاظ هوشی و انجام تمرین ها مشکلی نداره و به خوبی انجام میده و لی سر کلاس بعضی وقت ها از حال و هوای کلاس خارج میشه میره برای خودش یه سری کارها میکنه مثلا میدوه یا با یه چیزی بازی بازی میکنه و اصلا انگار توی کلاس نیست، چند بار باید صداش کنیم تا متوجه بشه، بعضی وقت ها هم ریتم بازی ها را متوجه نمیشه و مثلا اگه قراره گرگم به هوا بازی کنیم اون فقط شروع میکنه به دویدن بدون اینکه متوجه باشه باید دوست هاش را بگیره یا از دستشون فرار کنه و باید چندبار بهش توضیح بدیم. مربی اش میگه احساس میکنم اضطراب و استرس داره و علتش اینه.خیلی هم محتاطه واز همون زمانی که کوچکتر هم بود خیلی مواظب خودش بود و تا حالا نشده از پله ای بیفته یا تا مطمئن نشه که لیوانش سرده به اون دست نمیزنه. توی اتقش هم به تنهایی نمیخوابه و بعضی وقت ها شکننده میشه و زود از یه موضوعی ناراحت میشه و گریه میکنهو اگه بگم در منزل هم وقتی یه کاری رو درست انجام بده مثلا تمرینش یا بازی یا حفظ کردن چیزی که باعث میشه ذوق کنه، شروع میکنه به چندین مرتبه دور اتاق دویدن و دست هایش رو تکون دادن وبا خودش یه چیزی رو تکرار کردن و واقعا میره توی حال و وهوای خودش. رابطه اش با بزرگ ترها خیلی بهتر از بچه هاست و بعضی وقت ها احساس میکنم خیلی بلد نیست با بچه ها چطور رفتار کنه البته تک فرزنده و هیچ بچه ای هم اطرافش نبوده. یه مشکل دیگه ای هم که هست اینکه کلمات را برعکس مینویسه مثلا کلمه “بابا” را اول ا بعد ب بعد ا بعد ب مینویسه یا اعداد را هم به شیوه خودش مینویسه و دندانه های عدد 3 فارسی رو سمت چپ میذاره. حافظه ی دیداری اش خیلی خوبه و سریع چهره ها یا خیابون ها یا سکانس های فیلم ها و … رو یادش میاد. حفظیاتش هم اگر بخواد حفظ کنه خیلی خوبه ولی اکثرا میگه حالش رو ندارم یا بعدا. یه مقدار توی تلفظ بعضی کلمات هنوز خیلی خوب نمیگه و بعضی وقت ها اطرافیان بعضی کلماتش رو متوجه نمیشن ولی در کل از اینکه جلوی جمع صحبت کنه خجالت نمیکشه و حتی جلوی چندین فرد غریبه هم میشینه و سوره یا شعر میخونه و مجددا پا میشه ذوق میکنه و دست هایش رو تکون میده. لطفا راهنمایی ام کنید اینکه بعضی وقت ها میره توی حال خودش و متوجه اطراف نیست و گاهی متوجه ریتم بازی ها نمیشه و احتیاط بیش از حدش
با سلام خدمت شما دوست عزیز
اینکه فرزند شما از اینکه به او اعتماد کنید و یک سری کارها را به او واگذر کنید یا اینکه بتواند شعری را برای دیگران بخواند احساس شادی کند کاملا طبیعی محسوب می شود . و همچنین اینکه در این سن گاهی کودکان شروع به خیالپردازی می کنند و حواسشان از مکان و زمانی که در ان قرار دارند خارج می شود اگر این موضوع به اندازه نیست که دائم تکرار شود موضوع با اهمیت ینیست . اما بهتر است برای بررسی دقیق میزان تمرکز او و رشد کلامی و… به صورت حضوری به روانشناس کودکان مراجعه کنید تا به صورت حضوری بررسی لازم صورت گیرد و میزان اضطراب او مورد بررسی دقیق قرار گیرد .
اگر او آموزش کامل خواندن و نوشتن را دیده باشد اما نتواند به درستی کلمات را بنویسد و تغییراتی در کلمات ایجاد کنند مثل جا گذاشتن حروف جابجا نوشتن و… می تواند به علت اختلال نوشتن باشد که در اختلال فرد درک لازم را از شرایط و کلمات دارد و آنها را درک می کند اما به دلایل مختلف ممکن است آنها را به درست یننویسید و خوشبختانه این اختللات نوشتن کاملا قابل درک می باش اما نیاز است که فرد آموزش خواندن و نوشتن را دیده باشد و عموما در کلاس اول تشخیص گذاری می شود . بهتر است برای بررسی دقیق این موارد مراجعه حضوری داشته باشید.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۳۰۴
شاد باشید
با عرض سلام مجدد
ممنون از پاسخ سریعتون
در مورد نوشتن کلمات، بله پسرم هنوز به کلاس اول نرفته، فقط حروف را میشناسه و چند کلمه مثل مامان و بابا و … رو میتونه بنویسه و هنوز آموزش کامل ندیده، ولی من خودم یکم نگران این برعکس نویسی بودم که نکنه در کلاس اول هم ادامه پیدا کنه.
و اینکه به نظرتون این خیالپردازی و اینکه حواسش از جایی که هست خارج میشه تا کی ادامه داره و مشکلی برای مدرسه ایجاد نمیکنه؟
پسرم در کل خیلی پسر شاد و پر انرژی هست و اینکه مربی اش بحث اضطراب رو مطرح کرد برام یکم عجیب بود، البته فکر کنم به رفتار خود ما پدر مادر ها هم برمیگرده، مثلا من احساس میکنم پدرش یکم زیادی روش حساسه و بهش سخت میگیره و دوست نداره کسی به پسرمون محبت الکی بکنه یا کسی براش چیزی بخره ( البته به علت کمبود فضای خونه و اینکه شلوغی رو دوست نداره)، مثلا حتی مادربزرگش هم که براش اسباب بازی میخره پسرم به من میگه به بابا نگو. فکر کنم همین رفتارها یکم روی پسرم اثر گذاشته و حالت اضطراب بهش دست داده.البته این نکته را هم بگم که پدرش خیلی دوستش داره و بهش محبت میکنه ولی بعضی وقت ها توقعات زیادی ازش داره و دوست داره اگر مثلا داره یک مبحث کامپیوتری رو براش توضیح میده بچه بشینه و گوش بده و کامل هم جواب بده. من به پدرش میگم که زوده یا اصلا شاید علاقه نداشته باشه ولی پدرش میگه بچه ها استعداد زیادی دارند و باید چیزهای زیادی یاد بگیرند. این نکته را هم ذکر کنم که همسرم دبیر کامپیوتر است.
ممنون