پشیمون شدم از ازدواج نمیتونم ادامه بدم
سلام من ۱۸ سالمه
پارسال اواخر خرداد یعنی قبل کنکور با پسر عموم نامزد کردیم و یک ماه بعدش هم عقد کردیم
اوایل همه چی خوب بود تقریبا تا روزی که عقد کردیم من یهو انگار که به خودم اومده باشم و پشیمون شدم اما چون فک میکردم دیگه اتفاقیه که افتاده و همه چی خوبه سعی کردم بیخیالش بشم و زندگیمو بکنم اما اینجوری نموند و یا خودش یا خانوادش یه جوری ناراحتم میکردن آذر ماه اولین بحث جدیمون شروع شد که سر یسری مسئله نه چندان مهم بود من تصمیم گرفتم جواب نامزدم و ندم بعدش اون دقیقا ۳ بار بهم زنگ زد خب منم جواب ندادم یکی دوبار هم پیام داد وقتی دید جواب نمیدم اون هم دیگع بیخیال شد تا تقریبا ۲۰ روز نه از خودش خبری بود نه خانوادش درسته من قهر کرده بودم و ناراحت بودم ولی اون حق نداشت اینجوری پشت منو خالی کنه خلاصه که اون قضیه تموم شد اونا معذرت خواهی کردن تا همین چندوقت پیش بازهم بحثمون شد که حلش کردیم باز دوباره بعد چندروز بحثمون شد ک اینبار ب خاطر مامانش بود که بهم توهین کرد و این پسر حتی نتونست بگه به زن من اینجوری نگو اینبار کوتاه نیومدم گفتم ک باید حتما تموم بشه این رابطه چون که من خیلی وقته از همون روز عقد پشیمون بودم و آرزوم شده اینکه ببینم این رابطه بهم میخوره
منم قضیه رو به خانوادم گفتم همه حق رو به من دادن و کلی ب مادرش ک زن عموم باشه حرف زدن ولی عموهام گفتن زشته آبرومون میره یبار دیگه بهشون فرصت بده اگه باز هم ناراحتت کردن یا اذیت شدی اینبار واقعا طلاقتو میگیریم من هیچ علاقه ای به شروع زندگی با این پسر ندارم دوستش ندارم نمیتونم بهش حس خوب داشته باشم وقتی این رفتارهاشو میبینم بیشتر از این رابطه بیزار میشم نمیتونم خوشحال باشم ذوق و شوق ندارم مثل بقیه عروسا نیستم چون دوستش ندارم این پسر رو
بابام میگه اسم طلاق زشته سنگینه آبرومون میره
چمیدونم میگه پسر خوبیه خونه داره شاغله ماشین داره وجه اجتماعیش خوبه کنار بیا
ولی نمیتونم واقعا ازش متنفرم چطور میتونم اینکارو با زندگی خودم بکنم وقتی ک فقط ۱۸ سالمه
خیلی افسرده شدم
هیچ امیدی به ادامه زندگی ندارم هیچی 😭💔
این فقط کمی از احساسات خودم بود اگه جواب بدید مشکلات اونارو هم میگم 🥲💔
سلام به دوست عزیز
احساساتی که داری قابل احترام هست اما در این مسیر بهتر بودن که به شرایط سنی و رشدی خودتان توجه بیشتری می کردید در هرصورت شما در دوران نوجوانی قرار دارید و خب این روابط میتواند در اول برای شما جذابیت بیشتری داشته باشد پس بهتر بود که در این مسیر با مشورت با روانشناس پیش می رفتید.
در زمان فعلی نیز خب تنها دادن فرصت کافی نیست و بهتر است که شما و این آقا برای شناخت بهتر خودتان و مسیر ارتباطی که دارید به روانشناس مراجعه کنید در این شرایط با شناخت بهتر می توانید تصمیم گیری بهتری هم برای ادامه دادن و یا جدایی داشته باشید.
در هرصورت بهتر است که در همین شرایط این مشکلات بررسی و تصمیم گیری داشته باشید چون اگر نتوانید این مسیر ارتباطی را اصلاح کنید و خب احساسات بهتری را تجربه کنید وارد مسیر ازدواج شدن میتواند با ریسک زیادی همراه شود.
سلام خدمت شما بنده شش سال با همسرم زندگی کردم از اولین روز زندگی باهم اختلاف داشتیم هربار من بخشیدم بالای صدبار من از حق خودم گذشتم و کوتاه اومدم بعد از چند سال زندگی هرکاری کردم هم خدا بچه نداد گفتم شاید با اومدن بچه زندگی بهتر بشه ولی نشد همسرم خیلی هتاک بود خیلی بددهن بود دست بزن داشت شکاک بود خلاصه زندگی راحتی نداشتم تا اینکه اواخر دیگه به راحتی هرچی تمام تر تو چشام نگاه کرد و گفت به خواهرت نظر دارم منم دیگه صبر و تحملم نمانده بود الان دوساله خونه پدرمم هرکاری کردم طلاق نمیده میگه اشتباه کردم ولی من تحت هیچ شرایطی نمیتوانم گذشته ای که برام رقم زده فراموش کنم به حدی دلمو شکست که نمیتونم ببخشم اطرافیان بهم میگن آدم قتل هم میکنه طرف میبخشه ولی من بارها بخشیدم ولی هیچ تغییر نکرد الان دیگه با یه دل پر کینه چطور میتونم دوباره زندگی. کنم نمیتونم خودم رو بیشتر ازین فدا کنم از شما راهکار میخوام آیا من طلاق میخوام چیز غیر منطقیه؟؟آیا من حق انتخاب ندارم
من تحت هیچ شرایطی نمیتونم دیگه باهاش زندگی کنم اصلا برام قابل تحمل نیست انقدر ازش تنفر دارم که حتی اسمشم اذیتم میکنه
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک هست که روبرو شدن با این شرایط برای شما با فشار روحی زیادی همراه شده است اما در هرصورت در این مسیر شما از ۶ سال زندگی مشترک صحبت میکنید در کنار اینکه خب نیاز است برای تصمیم گیری به این واقعیت ها نیز توجه کنید در هرصورت شکاکی و فحش دادن های مکرر و حتی اینکه ایشان به شما بیان می کنند به خواهر شما گرایش دارند و… همه نشان میدهد که بهتر است بعد شخصیتی ایشان بررسی دقیق شود چون این مسائل از اهمیت زیادی برخودار می باشد و نمیتوان با نادیده گرفتن آنها پیش رفت.
در مورد داشتن فرزند خب این مسائلی که شما بیان می کنید موضوعاتی نیست که با داشتن فرزند رفع شود چون در هرصورت داشتن میزانی سلامت روانی برای داشتن فرزند از اهمیت زیادی برخودار می باشد و این موضوعی نیست که بتوان ان را نادیده گرفت.
در هرصورت شما بارها به ایشان فرصت داده اید در کنار اینکه همانطور که بیان کردم این سبک رفتاری و شخصیتی همسرتان نیاز به بررسی دقیق دارد و میتواند نشعت گرفته شده از مشکلات شخصیتی هم باشد پس بهتر است که اگر میخواهید حتی یک درصد هم به زندگی مشترکتان برگردید با کمک روانشناس و بررسی این مشکلات و بعد شخصیتی ایشان باشد.
اینکه شما بیان می کنید ایشان برای شما قابل تحمل نیستند و خب با توجه به تجربه ای که دارید پس بهتر است که در احترام به ایشان و دیدگاهای دیگران شما به کمک وکیل مسیر طلاق خودتان را پیش ببرید.