4
یه اشنایی ساده
سلام.من حدود دو سال پیش با یک اقایی اشنا شدم یه مدت باهم در ارتباط بودیم.تقریبا فردی بود که با معیار های من مطابقت داشت ولی از اونجایی که اخلاق خانواده ام و خواسته هاشونو میدونستم و مطمئن بودم با ازدواج من مخالفت میکنن باهاشون تموم کردم.الان یک سال و نیم میگذره ولی من هنوز فکرم درگیر ایشونه و بدتر از همه چون با یه اکیپی کار میکنم یکی از اعضا از بستگان نزدیک ایشونه که گویا ماجرارو میدونه و دائم بهم تیکه و متلک مینداره.
خودمو خیای درگیر کارو درس کزدم که فراموش کنم، ولی نشد.
به نظرتون چیکار کنم؟
با سلام
بالاخره یک وابستگی ذهنی و روحی در طی دوران آشنایی در شما ایجاد شده، باید بگویم که سرگرم کردن خودتان تنها موقتا ذهنتان را تسکین می دهد ولی چون این ذهنیت از گذشته در درون شما ثبت شده نیاز دارید که از مشاوره یک روان شناس بالینی استفاده کنید تا به طور کامل بهداشت ذهنی شما تأمین شود.
به هر حال تأکید می کنم که به یک روانشناس یالبنی مراجعه کنید، نگران نباشید، با تکنیک هایی این مسئله قابل حل می باشد.
موفق باشید
سلام.من تقریبا ۴ساله با یکی از دختر های اشنامون در ارتباطم.هر سال با خونواده که میرفتیم مسافرت.یکی از این مسافرتا که توی مشهد بودیم قرار شد من جمعی از دختر پسرهای اقوامو با رضایت عموم و بقیه اشناها برگردونم توی مدرسه که ساکن شده بودیم.توی راه بودیم که اومد و بهم گفت که بهت علاقه دارم و قصدم ازدواجه چون میدونست من پطر خوبی هستمو بابا مامانش هم منو قبول دارن.اون موقع من ۱۶ بودم و اون ۱۳سال داشت. بعد از ۲سال مامانش فهمید و از من عصبانی شد ولی بهم چیزی نگفت و اینو از زبان خودش فهمیدم.خلاصه تا الان با هم در ارتباط بودیم.ولی رابطه ضعیفی.جوری که اصلا یکبارم باهم بیرون نرفتیمو همودیگرو ندیدیم.چون هم اون نمیخاد هم من نمیخام بیرون بیاد.یچیزی که منو ناراحت میکنه بعد از مدتی میگه به پول احتیاج دارمو برام بفرست.منم چند بار براش فرستادم.ولی نمیگه چرا احتیاج داره.ولی خب وضع مالیشون خوب نیست.ولی منم نمیتونم با این قضیه کنار بیام که ازم پول میگیره.از طرفی هم نمیخام چیزی بگم که ناراحتش کنه و خدایی نکرده از دستش بدم.مشکل دیگه اینه که زیاد به حرفم گوش نمیده مثلا چندبار بهش گفتم عکستو نذار توی شبکه اجتماعی میگه باشه برش میدارم ولی این کارو نمیکنه.من نمیخام از دستش بدم اونم نمیخاد.چون منو اون قسم خوردیم تا چند سال دیگه خانوادهامون باخبر کنیم.ناگفته نمونه من به بابام گفتم که اونو انتخاب کردم.من الان ۱۹ سالمه اون ۱۶٫لطفا راهنمای کنید برای
خب عشقای در سنین پایین کاملا” تحت تاثیر عواطف و احساسات قرار دارند …دوست عزیز بلوغ فکری و عاطفی در سنین ۲۱ تا ۲۵ سالگی اتفاق میفته و باید بدونید وقتی به این سن برسید نظرتون تا به امروز بسیار متفاوت خواهد بود … بهتره در این مورد کمی منطقی فکر کنید چون ممکنه به چیزی که مد نظرتون هست نرسید و اونوقت ارمغان این رابطه افسردگی و استرس و ناراحتی برای هر دوی شما خواهد بود
مشاور عزیز حرف شما کاملا صحیح.اون قسم میخوره که دوسم داره.بنظر خودم اینه که شاید دنبال پول باشه ولی فک میکنم دوسم داره.ولی شما بگید من خیلی دوسش دارم و نمیتونم فراموشش کنم.و کاملا اطمینان دارم که نه من نه اون دوست داشتنمون کم نمیشه.فقط همین مشکلات باعث میشه که ادم بر سر دوراهی قرار بگیره.منم مثل شما فک نیکنم که هنوز شاید بچه اس و به مرور زمان متوجه اشتباهش میشه