…
من ۲۰ سالمه مجردم حدود ۱ماه هستش که متوجه زگیل تناسلی در ناحیه مقعد و لای باسن شدم و به دکتر مراجعه کردم و دارم دارو مصرف میکنم و این که من حدود ۱سال یا بیشتر گلوم به صورتی هست که هی باید صافش کنم بی دلیل و هرچه به دکتر مراجعه کردم گفتن الرژیه ولی هیچ تغیری نکرد با دارو و دیشب متوجه شدم روی زبونم و گلوم پره دونه های ریزه از زگیل دهانی و روی کمرمم داره میزنه من مجردم و نمیتونم به خانوادم بگم که چیه چون اونا راجبه hpv میدونن و این که میفهمن که رابطه داشتم نمیدونم چیکار کنم چون اگر پشت گوش بندازم سرطان گلو یا خنجره میشه
از اونطرف من یه پدر خیلی عصبی دارم که بدون هیچ دلیلی همیشه یهو عصبی میشه و دادو بیداد میکنه و مثل آدمای عقده ای (به خاطر کودکی بدی که داشته) حتی اگه داد نرنه یا چیزیو پرت نکنه با رفتاراش اذیت میکنه ادمو و چند روزه که بخاطر اون فشارها بیمارستان هستش مامانم با این که همیشه از دستش عصبانی هستش و یا غصه میخوره ولی باز الان که بیمارستانه حاله مامانم بد شده و همش تو فکره و یا الکی میزنه زیر گریه
من کلا زیاد عصبانیتمو ناراحتیمو هیچیمو بروز نمیدم ولی چند وقته نه میتونم شبا بخوابم از فکر هم زود عصبانی میشم هم هرچی میگن گریم میگیره این مریضی هم که الان دارم باعث شده کلا نا امید بشم از همه چیز یعنی تنها دلیلم الان مامانمه وگرنه که نمیتونستم
با کسی نمیتونم راجبه بیماریم حرف بزنم چون میفهمن که رابطه داشتم با همون آقا هم صحبت کردم بعد از دکتر که حالم بد بود اونموقع ارومم کرد الان میگه بیا بریم دکتر بهت نشون بدم که از من نیست با این که اون میدونه من اهل این چیزا نیستم
من الان فقط یکی مثل شما میتونه کمکم کنه
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک می باشد که این مسیر برای شما با فشار روحی زیادی همراه می باشد اما دقت کنید که ممکن است رابطه شما دلیل این مشکلات نباشد و اینکه شما به دنبال مقصر باشید به شما کمکی نمی کند بهتر است از سرزنش کردن خودتان خوداری کنید و سعی کنید که برای درمان بیماری خود از متخصصان دیگری نیز کمک بگیرید و بهتر است این موضوع را بدون دلایل احتمالی آن با خانواده در میان بگذارید چون تنها رابطه جنسی عامل این بیماری نیست و می تواند دلایل دیگری نیز داشته باشد .
سعی کنید که در زمان فعلی تمرکز خود را بر بهبود شرایط و بیماری خود قرار بدهید .
با سلام خدمت شما دوست عزیز
نگرانی شما از شرایط موجود کاملا قابل درک است اما توجه داشته باشید که در حال حاضر هرچه بیشتر بر این مشکل و دیگر مشکلاتی که دارید متمرکز شوید و مدام به اینکه اگر والدینتان متوجه رابطه داشتن شما بشوند چه خواهد شد فکر کنید، بهتر است به حل مساله بپردازید.
ذهن شما اکنون مدام ابعاد مختلف مشکل را بالا و پایین می کند و اصلا مشخص نیست که الان مسآله اصلیتان که در اولویت قرار دارد و باید برای آن کاری کرد کدام است و تازمانی که این موضوع را مشخص نکنید و و مسال تان را درست ومشخص تعریف نکنید مدام انرژی روانی شما صرف موارد بی فایده و پرسه زدن در افکار منفی و ناکارآمد واهد شد.
پس اولین قدم نظم بخشیدن به ذهن شلوغتان با تعریف مساله و اولویت بندی آنها است.
درباره والدینتان که ظاهرا کاری نمی توان انجام داده و آنها را به همان شکلی که هستند باید پذیرفت و مساله اصلی اکنون دریافت تشخیص درست درباره بیماریتان و انجام پیگیری های پزشکی و بعد مداخلات درمانی است.
پس بهتر است به جای اینکه مدام به این فکر کنید که بیماری شما با یک رابطه در ارتباط است و والدینتان نباید متوجه شوند، تصور کنید که فقط یک بیماری دارید و چون نمی خواهید برای والدینتان نگرانی مضاعف ایجاد کنید ترجیح داده اید آنها را در جریان قرار ندهید و آنها هم ظاهرا انقدردرگیر مسائل و مشکلات خودشان هستند که بعید است متوجه شرایط شما بشوند و صرفا باید پیگیری های مرسوم را که درمورد هر بیماری وجود دارد را انجام دهید.
به این ترتیب بااینکه اینگونه افکار به هر حال به ذهن شما می آیند ونمی توانید مانع آن شوید، فقط از آنها آگاه شوید و مجددا بر خواسته خودتان متمرکز شوید که انجام پروسه درمان و بهبودی است.
در این مسیر هم به منابع دیگری به جز والدینتان برای درخواست کمک و همراهی فکر کنید و به جای غرق شدن در خود مشکلات ذهنتان را به سمت حال مساله و گزینه های موجود برای مدیریت این موضوع هدایت کنید.
یعنی اگر نمی خواهید با آنها در این زمینه صحبت کنید می توانید به فرد دیگری که می تواند دوست صمیمی و مورد اعتمادتان باشد این موضوع را درمیان بگذارید و برای انجام پیگیری های پزشکی از او بخواهید که شما را همراهی کند.